"رسول ملاقلی پور" کارگردان دهه ۶۰ و ۷۰ سینمای ایران موفقترین آثارش، در حوزه دفاع مقدس محسوب میشود.
به گزارش حدیدنیوز، "رسول ملاقلی پور" کارگردان دهه ۶۰ و ۷۰ سینمای ایران موفقترین آثارش، در حوزه دفاع مقدس محسوب میشود.
"رسول ملاقلی پور" در ۱۷ شهریور ۱۳۳۴ در منطقه عباسی تهران چشم به جهان گشود. پدر وی از وضع مالی مناسبی برخوردار نبود و این کمبود سبب شد که "رسول" در جمعیت زیاد خانوادهاش از بسیاری از سرگرمیهای رایج و حتی تحصیل باز بماند.
این وضعیت به گونهای بود که وی نتوانست تا بیش از دوم راهنمایی درس بخواند. از آن پس بود که برای مدتی نزد برادر بزرگترش که در یک دندانپزشکی تجربی فعالیت میکرد شروع به کار کرد. به واسطه جثه ضعیف و لکنت زبانی که داشت همواره مورد آزار و اذیت بچههای کوچه و افراد خانواده قرار میگرفت. طی این سالها تا شروع جنگ روزگار به همین منوال بر او میگذشت و علاقهاش به دوربین عکاسی روز به روز بیشتر میشد، همین مسئله سبب شد دوربین سوپر ۸ حوزه هنری را از مسئولان تقاضا کند اما با این درخواست موافقت نشد، به همین دلیل شبانه از دیوار حوزه بالا رفت شیشه را شکست و دوربین را برداشت، بلافاصله از نماز جمعه قم عکس گرفت و بعد از آن راهی جبهه شد. مسئولان حوزه وقتی از این امر اطلاع یافتند، وی را بازخواست کرده و دوربینش را متوقف کردند اما این توقیفها و بازخواستها مانعی بر سر راه "رسول" جوان نبود. زیرا وی بلافاصله به جبهه بازگشت و با امکاناتی که برای خود فراهم کرده بود، یک مستند کوتاه ساخت. ساخت این مستندها ادامه یافت تا اینکه در سال ۱۳۶۲ توانست نخستین فیلم بلند سینمایی خود را تحت عنوان "نینوا" جلوی دوربین ببرد و با همین یک فیلم، تحسین منتقدان و جامعه سینمایی آن زمان را برانگیزد. از آن زمان به بعد "رسول ملاقلی پور" تا پایان جنگ در جبهه ماند. هر چند که آرزوی شهادت داشت اما نتوانست چیزی جز چند ترکش را با خود بیاورد. وی در طول جنگ حقایق و وقایعی را دید که شاید نتوان در ذهن پویای هیچ کارگردان صاحبنامی، سراغ آن را گرفت./باشگاه خبرنگاران
"ملاقلی پور" این حقایق از نزدیک مشاهده شده را به ظرافت هر چه تمامتر در آثارش جای دهد و بدین ترتیب خیلی زود اسم و رسم یک کارگردان بزرگ را برای خود دست و پا کرد جنگ تمام شد و آدمهایش ماندند، همین سوژهای بود برای کارگردانی که با یک دنیا تجربه از جنگ در سودای فتح سوژههای ناب بود، همین طور هم شد، فیلمهای وی یکی پس از دیگری از دایره قشر خاص به عوام کشیده شد و مردم عادی نیز از فیلمهای او استقبال کردند.
تصاحب سیمرغ و دریافت جوایز و نشانهای مختلف از جشنوارههای معتبر سینمایی خود نشان از ترقی روز افزون آن نوجوانی داشت که به خاطر لکنت زبان از سوی هممحلهایهایش مورد تمسخر واقع میشد، حال دیگر همهی سینماییها و حتی مردم عادی از "رسول ملاقلی پور" به عنوان یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین کارگردانهای سینمای دفاع مقدس ایران نام میبردند، موفقیت "میم مثل مادر" همهگیر شد و توانست در سال ۸۵ بالای ۵۰۰ میلیون تومان بفروشد حالا توانست پروژه عظیم و ماندگار "عصر روز دهم" بود که میخواست نشاندهندهی گوشههای نابی از تلفیق زندگی یک شهروند امروزی با حادثه کربلا باشد، به کربلا و در آنجا به گونهای کاملا اتفاقی طی چند روز مستند کوتاه "شش گوشه عرش" را ساخت، تمام زمینهها برای ساخت "عصر روز دهم" مهیا بود فقط مانده بود بازبینی لوکیشنهای ایران که یکی از آن لوکیشنها، نوشهر بود. "رسول احدی" که در خانهای کوچک در نوشهر همراه او بود به طبقهی بالای خانه رفت تا وسایلش را برای بازگشت به تهران جمع کند.
"رسول" گفت: تا وسایلت را جمع میکنی من کمی میخوابم. وی روی تخت دراز کشید و هیچگاه دیگر بلند نشد.
این اتفاق در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۳۸۵ افتاد. http://hadidnews.com/vdcgnz9x.ak9nn4prra.html