به گزارش حدید نیوز: شکل گیری توافق هسته ای ایران و ۵+۱ در نظر هر یک از کارشناسان بین المللی، معنایی به خصوص دارد. با این همه همگی در یک اصل متفق القول اند: این مذاکرات نیز پرده ای دیگر از رویارویی ایران و آمریکا است! کالیب موپین روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی آمریکایی در همین زمینه می گوید:”در آمریکا نظامیان معتقد به حمله نظامی هستند و سیاسیون هم معتقد هستند که باید به تحریمها ادامه داد، در واقع سیاست اصلی آمریکا نسبت به ایران تغییر نکرده است.” با این وجود؛ فضای به وجود آمده در مقطع پسابرجام، روزنه هایی برای نفوذ آمریکا در سطح کشور و منطقه ایجاد کرده است. ایالات متحده در فضای جدید می خواهد با پیروی از مدل مذاکراتی دولت های نیکسون و ریگان با اتحادیه شوروی سابق؛ علاوه بر تاثیرگذاری بر فضای سیاست داخلی ایران، زمینه فرسایش قدرت منطقه ای ایران در منطقه آسیای غربی را نیز فراهم کند. مسئله ای که می توان از آن با عنوان نفوذ در هژمونی منطقه ای ایران یاد نمود!
باراک اوباما، رئیس جمهور کنونی ایالات متحده نیز دو بار(در مقاطع پس از توافق لوزان و وین) صراحتاً به پیروی از راهبرد نیکسون در برابر شوروی اشاره کرده می گوید:” من به نحوی غریزی استراتژی ای را که پرزیدنت نیکسون و ریگان در دوران جنگ سرد علیه شوروی داشتند درک می کنم و ما همان راهی را می رویم که با شوروی سابق رفتیم.” وی در نطق خود پس از قرائت بیانیه وین تصریح می کند:” مذاکرات ما با شوروی در نهایت به سود آمریکا تمام شد و با ایران نیز همان نتیجه را خواهد داشت؛ این مذاکرات به امنتر شدن آمریکا و اسرائیل میانجامد.” سخنان باراک اوباما ترجمه دیگری از پروژه خاورمیانه جدید ایالات متحده و آرمان های آمریکایی در منطقه جنوب غربی آسیا است. راهبردی که از سویی به دنبال تامین امنیت رژیم غاصب صهیونیستی و از طرفی به دنبال تضعیف بیش از پیش جریان مقاومت و قدرت نرم و سخت ایران در منطقه آسیای غربی است.
با این وجود؛ تحولات منطقه ای نشان داده است که ایالات متحده در مسیر اجرایی کردن نفوذ خود در منطقه تا حد زیادی شکست خورده است. چه اینکه راهبرد اصلی ایالات متحده در پروژه “خاورمیانه جدید” مبتنی بر تقسیم کشورهای منطقه به واحدهای کوچک و تحت فرمان، براندازی حکومت بشار اسد در سوریه و تضعیف بیش از پیش سیاست های منطقه ای ایران بوده است. با این وجود؛ آنچه ما در حال حاضر در منطقه آسیای غربی می بینیم، چیزی جز به شکست کشیده شدن تمامی این راهبردها نیست. ایالات متحده بسیار مشتاق بود تا با کشاندن پرونده مذاکرات هسته ای به موضوعات منطقه؛ رویای دست کشیدن ایران از جریان مقاومت را به ملت های منطقه، حزب الله لبنان، انصارالله و دیگر وجوه محور مقاومت القا کند. مسئله ای که البته با هوشمندی رهبر انقلاب اسلامی در همان نطقه خفه شده، هیچ گاه به منصه ظهور نرسید.
با این وجود؛ ورود میدانی روسیه و پوتین به عرصه تحولات نظامی سوریه را باید بخش دیگری از پروسه شکست راهبردی ایالات متحده در منطقه آسیای غربی دانست. روس ها با درک اهداف بلندمدت ایالات متحده برای محاصره چندوجهی روسیه، از عملاً به جنگ در سوریه وارد شده اند. در این میان؛ آمریکا در مقابل به تاراج رفتن رویاهای خود در منطقه کاری جز نظاره کردن نداشته است! مسئله ای که آن را می توان به تغییر قابل توجه معادلات قدرت در فضای کنونی جهان معاصر، افول امپراطوری آمریکا و مرگ مشهود جهان تک قطبی تعبیر کرد. آنگونه که توماس فریدمن؛ تحلیلگر ارشد نیویورک تایمز می نویسد:” ما دیگر حتی به اندازهی یک بند انگشت توان مداخلهی نظامی در بحرانهایی مانند سوریه نداریم. البته میتوانیم پول و سلاح بدهیم اما مداخلهی مستقیم نه. آمریکا وارد دورهای شده که باید کمی هم به مشکلات داخلی خود بپردازد. اکنون «بیت اللحم پنسیلوانیا» برای ما مهمتر از بیت اللحم خاورمیانه است. مردم آمریکا برای خدمات کمتر بهای بیشتری میپردازند و بیش از هر دورهای می پرسند که نیروهای ما در فلان منطقهی جهان چه میکنند؟”
واقعیت آن است که امپراطوری آمریکا از سال ها پیش خود به خود مسیر افول قدرت هژمون خود را آغاز کرده است و تحلیل های استراتژیست های مرتبط با مراکز تصمیم گیری کاخ سفید؛ بیش از آنکه رنگی از واقعیت داشته باشد، به رویا شباهت دارد. به عنوان مثال؛ اندیشکده آمریکایی «پروژه ایران» در متن گزارش راهبردی خود که در مهرماه سال ۱۳۹۳ منتشر کرده است، می نویسد:” ارتباطی بسیار قوی میان حلوفصل مناقشه هستهای ایران و تواناییهای آمریکا برای ایفای نقش مؤثر در خاورمیانه وجود دارد و باید اذعان کرد که دستیابی به یک توافق هستهای شرایط و زمینه مناسبی را برای حلوفصل بحرانهای خاورمیانه فراهم آورده و قفل این مشکلات را باز خواهد کرد. از سوی دیگر چنین توافقی موجب تقویت و جایگاه آمریکا در خاورمیانه شده و فرصتهای جدیدی را نیز برای سیاستهای آمریکا به ارمغان خواهد آورد.” جالب آنکه گزارش مذکور به امضاء ۳۱ تن از مقامات ارشد و بلندپایه آمریکا رسیده است! رصد واقعیات میدانی در سطح منطقه آسیای غربی نشان دهنده آن است که آمریکا بیش از آنکه توان مدیریت و حل مسائل این حوزه را داشته باشد؛ اجباراً توسط محور مقاومت و روسیه در حال مدیریت شدن است!
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی با دارا بودن همین درک راهبردی و استراتژیک از چند سال پیش از این؛ مفاهیمی همچون قرار گرفتن جهان در یک پیچ تاریخی را مطرح نموده اند. واقعیت آن است که در دنیای جدید، اثری از ابرقدرت قرن بیستم و قدرت هژمون ایالات متحده نخواهد بود! نشانه های این تغییر محسوس در حال حاضر نیز هویدا و قابل مشاهده است. لذا راهبرد نفوذ آمریکا در سطح منطقه اگرچه می تواند خساراتی را برای ملت های مظلوم منطقه، جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت داشته باشد، با این وجود این خسارت ها مقطعی بوده، این پروژه را از هم اکنون می توان پروژه ای شکست خورده تلقی کرد!
http://hadidnews.com/vdcguz9w.ak9tw4prra.html