تاریخ انتشار :شنبه ۲۲ تير ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۵۵
این روزها منطقه خاورمیانه شاهد تحولات مهم و البته در نوع خود جالبی است. نوک پیکان اخبار و تحلیل های رسانه ای که تا چند ماه قبل به سوی سوریه بود، این روزها مصر، ترکیه و قطر را نشانه گرفته است.
به گزارش حدیدنیوز، بعد از اینکه اعتراضات فراگیر در ترکیه نسبت به سیاست های اعمالی دولت اردوغان سبب شکل گیری بحران در این کشور شد، امیر قطر به صورت کاملاً آرام و بدون خونریزی قدرت را به پسرش "تمیم" واگذار کرد و به همان شیوه ای که پدر را سرنگون کرده بود، سرنگون شد. مصر مقصد بعدی تحولات جدید در خاورمیانه بود، جایی که در اولین سالگرد روی کار آمدن دولت اخوانی "محمد مرسی"، تجمعات اعتراض آمیز مصری ها در "التحریر" بر علیه رئیس جمهور، ارتش را وارد میدان کرد تا با اولتیماتوم ۴۸ ساعته و متعاقب آن، اعلام رسمی ژنرال "عبدالفتاح السیسی" وزیر دفاع، دفتر حکومت یک ساله اخوانی ها در مصر بسته شود. نکته جالب توجه همه این تحولات در این است که حکومت هایی که در جبهه معارض سوریه قرار داشتند و در سخنرانی های خود، به شدت از لزوم کناره گیری بشار اسد از قدرت سخن می گفتند، پس از مدتی دمیدن در آتش بحران سوریه، خود گرفتار شعله های این آتش شدند.

ترکیه؛ حکومت اردوغان در کاخ شیشه ای

اوضاع و احوال این روزهای ترکیه پس از دخالت های گسترده در سوریه، انسان را به یاد این جمله معروف می اندازد که "کسی که در کاخ شیشه ای زندگی می کند، به دیگران سنگ نمی زند". دولت اردوغان در پس شعارهای اسلامی در ترکیه روی کار آمد، اما رفته رفته ماهیت سکولار این دولت در حوزه های مختلف بر همه آشکار شد.

سیاست خارجی دولت اردوغان با حضور "احمد داود اوغلو" به عنوان وزیر امور خارجه بر مبنای تلاش برای احیای مجدد سلطه ترکیه بر منطقه و اصطلاحاً "نئوعثمانی گرایی" شکل گرفت. همه اقدامات و رفتارهای سیاست خارجی ترکیه حول محور یاد شده صورت پذیرفت و ترکیه کوشید تا در بحران های منطقه‌ای نقش فعالی ایفا نماید. در رابطه با رژیم صهیونیستی نیز اگرچه ترکیه از اساس با این رژیم مشکلی نداشت و حتی مراوادتی نیز با آن داشت، در ظاهر حرکات نمایشی در ضدیت با رژیم صهیونیستی در دستور کار دولتمردان ترک قرار گرفت. اردوغان در جریان اجلاس مجمع جهانی اقتصاد در"داووس"، در اعتراض به سخنان "شیومن پرز" رئیس رژیم صهیونیستی، جلسه را ترک کرد و مدتی بعد نیز رژیم صهیونیستی مجبور شد به خاطر حمله کماندوهایش به کشتی مرمره، از ترکیه عذرخواهی کند.

هرچند بعدها نتانیاهو اعلام کرد که به خاطر منافع بلندمدت این رژیم در منطقه نیازمند بهبود روابط با ترکیه بوده است، اما این اقدام تا حد زیادی جایگاه ترکیه را در منطقه تقویت و این کشور را به اهداف بلندپروازانه خود نزدیکتر کرد. با شروع بحران در سوریه، ترکیه به عنوان یکی از بازیگران اصلی محور ضد سوری در منطقه وارد عمل شد و از تمام ظرفیت ها برای ضربه زدن به دوست قدیمی خود استفاده کرد. از میزبانی اجلاس های ضد سوری تا کمک به گروه های مخالف دولت. ترکیه به پایگاهی برای مخالفان دولت بشار اسد تبدیل شده بود و همین امر نگرانی-هایی را در گسترش دامنه بحران به ترکیه ایجاد کرده بود.

نزدیکی بیش از حد ترکیه به محور غربی سبب نارضایتی مردم این کشور شد و این اشتباه در کنار ناتوانی دولت اردوغان در حل مشکلات اقتصادی، دست به دست هم دادند تا جریان اعتراضات مردمی شکل بگیرد. داستان پارک "گزی" در استانبول، نقطه فوران خشم ترک ها بود و اتفاقی که پیش از این انتظارش می رفت، به وقوع پیوست، سلسله تظاهرات مردمی در اعتراض به سیاست های ناکارآمد دولت اردوغان. گستردگی اعتراضات به اندازه ای بود که دولت ترکیه تلاش کرد تا در کنار سرکوب شدید معترضان، با عذرخواهی، آتش خشم مردم را خاموش کنند. اردوغان که همواره خود را حامی دموکراسی و حق مردم در سوریه معرفی می کرد، این روزها با چالشی بزرگ در خانه خود روبرو است که همه ادعاهای او را زیر سؤال برده است.

قطر؛ بازی آمریکا با مهره جدید

شیخ نشین قطر در دوران حاکمیت "حمد بن خلیفه آل ثانی" که حکومت را از پدر سرقت کرده بود، در تکاپوی نقش افرینی فعال در منطقه بود. این تکاپو با هدف دستیابی به جایگاهی رفیع در معادلات منطقه صورت می گرفت، غافل از اینکه جایگاهی که قطر به دنبال آن بود، خیلی بزرگتر از قواره این کشور حاشیه خلیج فارس بود. تلاش های قطر در سیاست خارجی، طیف گسترده ای داشت، از میانجی گری میان فتح و حماس تا مداخله در بحران سوریه. البته تقلای قطری ها در حالی بود که سران آن رابطه محکمی در پس پرده با دوستان صهیونیست خود داشتند.

این روابط به قدری عیان بود که شنیدن اخباری همچون "امیر قطر برای افتتاح یک شهرک صهیونیست نشین به سرزمین های اشغالی سفر کرد" و یا " امیر قطر در سفری رسمی عازم اسرائیل شد و با مقامات این رژیم دیدار کرد" تعجب کسی را برنمی انگیخت.

قطر نیز همچون ترکیه، با شروع بحران در سوریه، با حمایت گسترده از مخالفان بشار اسد، تلاش کرد تا از این اب گل آلود ماهی خود را بگیرد. در بحران سوریه، قطر ضلع سوم مثلثی بود که دو ضلع دیگر آن را ترکیه و عربستان تشکیل می دادند. نقش منفی قطر در تحولات سوریه و اصرار این کشور به تداوم ایفای این نقش از یک طرف و مقاومت دولت بشار اسد و کسب پیروزی های قابل توجه در میدان مبارزه با تروریست ها، کار را به جایی رساند که آمریکا تصمیم گرفت بازی خود را تغییر دهد و "تمیم"، ولیعهد ۳۳ ساله قطر را جایگزین پدر نماید.

تحلیلگران سیاسی معتقدند که تندوری های شیخ حمد در موضوع سوریه سبب برکناری وی از قدرت شده است. امیر جدید قطر، تحت تأثیر مادرش "موزه بنت ناصر المسند" بسیار وابسته به آمریکاست و آمده تا نقشه جدید آمریکا را در موضوع سوریه عملیاتی کند. سیاست منطقه ای فعال، که شیخ حمد در رؤیای خود به آن می اندیشید، بالاخره گریبان خود او را گرفت و او باید در روزهایی که از قدرت به دور است، در خانه های مجلل خود در آمریکا و انگلیس، به اشتباهات خود بیاندیشد.

مصر؛ اشتباهاتی که دامنگیر اخوان شد

انقلاب مردمی ۲۵ ژانویه در مصر که در امتداد جریان بیداری اسلامی به وقوع پیوست، فرصت مناسبی برای تنفس احزاب و گروه های سیاسی بود، گروه هایی که در طول دهه های گذشته زیر سلطه دیکتاتورها نتوانسته بودند آنگونه که باید و شاید به نقش آفرینی سیاسی بپردازند. احزاب اسلامگرا با توجه به ماهیت اسلامی جریان و همچنین گرایش گسترده مردم به اسلام، از اقبال بلندتری برای رسیدن به قدرت در کشورهای عربی از جمله مصر برخوردار بودند. در این میان "اخوان المسلمین" با سابقه ۸۵ ساله مبارزاتی در کشورهای عربی، بخت اول به قدرت رسیدن در مصر بود و همین طور نیز شد. رأی ۵۱ درصدی و شکننده "محمد مرسی" در رقابت با "احمد شفیق"، دولتی اخوانی را در مصر روی کار آورد.

انتظارها بر این بود که دولت برآمده از انقلاب، اهداف این انقلاب را پیگیری و در راستای این اهداف حرکت کند. انتظاری که با گذشت چند ماه محقق نشد و به تدریج بستر مخالفت با دولت مرسی در مصر شکل گرفت. یکی از اشتباهاتی که مرسی در یک سال گذشته، به زعم کارشناسان مرتکب شد، نزدیکی به آمریکا و رژیم صهیونیستی و محور ارتجاع عربی در منطقه بود. البته نزدیکی به عربستان و قطر تا حد زیادی ناشی از رگه-های سلفی گری در شخصیت مرسی بود.

در قضیه سوریه نیز مرسی اگرچه ابتکار تشکیل کمیته چهارجانبه را مطرح کرد، اما رویکردی مستقل از تلاش های غرب برای سرنگونی بشار اسد اتخاذ نکرد. همگرایی اخوان مصر با اخوان سوریه، به عنوان اصلی ترین گروه معارض اسد، یکی از دلایل اصلی اتخاذ چنین رویکردی بود. مرسی هنگامی که برای شرکت در اجلاس عدم تعهد، در تهران حضور پیدا کرد، در سخنرانی افتتاحبه و به عنوان رئیس جنبش، علناً دولت سوریه را "ظالم" خطاب کرد و از قیام مردمی در سوریه!! حمایت کرد.

در موارد مختلف دیگری نیز مرسی مخالفت علنی خود را با دولت سوریه ابراز کرد و ابتکار کمیته چهارجانبه را نیز ملغی کرد. مجال بیشتری نیست تا به رفتارهای نادرست مرسی در اعزام سفیر به رژیم صهیونیستی و عدم تمایل برای برقراری رابطه سیاسی با ایران اشاره شود. مرسی نیز همانند دوستان ترک و قطری خود، خیلی زود با موج بحران روبرو شد و در اولین سالگرد به قدرت رسیدنش، مجبور شد تا قدرت را دودستی تحویل نظامیان دهد. اگرچه اعتراض ها به مرسی تا حدودی ناشی از مشکلات اقتصادی مصر است، اما گرایش وی به غرب در سیاست خارجی نیز نقش بسزایی در شکل گیری این اعتراضات دارد. این را می توان از شعارهای "مرگ بر آمریکا" در میان مردم مصر فهمید.

سخن آخر

بیش از دو سال از آغاز بحران در سوریه می گذرد و کشورهای مخالف محور مقاومت همه امکانات و ظرفیت‌های خود را برای ضربه زدن به ین عضو فعال جبهه مقاومت به کار بستند. همراهی کشورهای منطقه از جمله ترکیه، قطر، عربستان و مصر در این مسیر با غرب، نه تنها رهاوردی برای آنان به همراه نداشته، که تبدیل به پاشنه آشیل آنها نیز شده است. در شرایطی که دولت بشار اسد با مقاومت جانانه خود، کماکان ایستاده و به حضور در جبهه مقاومت افتخار می کند، اردوغان، شیخ حمد و مرسی روزهای تلخی را دور از قدرت در پیش دارند.

منبع: هفته نامه ۹ دی http://hadidnews.com/vdchmzni.23nxqdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما