شاید بتوان مهمترین ضعف رسانههای وفادار به جمهوری اسلامی را در ضعف مفرط نیروی انسانی آن جستوجو کرد.
به گزارش حدیدنیوز، به نظر میرسد در شرایط جنگ نرم، جز در پارهای از موارد، عمده رسانههای داخلی در مجموع، نمره بالایی را از آن خود نمیکنند و به واقع در بسیاری از موارد در پازل دشمن بازی میکنند. با این وصف، این پرسش مطرح میشود که چرا رسانههای ایرانی در جنگ نرم کمخاصیتاند؟
آنچه در ذیل میآید تحلیلی است بر فضای رسانهای کشور در عرصه جنگ نرم که در سه بخش اصلی «توصیف، تبیین و توصیه» و به منظور توصیف شرایط فعلی، تبیین چرایی شرایط فعلی و در نهایت توصیههایی برای نیل به شرایط مطلوب تدوین شده است.
توصیف:
قرار گرفتن جمهوری اسلامی ایران در شرایط جنگ نرم واقعیتی انکارناپذیر است؛ جنگی که هدف آن اقناع افکار و ارضای قلوب به منظور مسخ و در دست گرفتن اراده ملتها برای تغییر باورها و ارزشهاست. در این جنگ، بدون شک «رسانه» اعم از خبرگزاریها، روزنامهها، رادیو، تلویزیون و سینما از نظر انتقال پیام، مهمترین ابزار به حساب میآیند و نقش تعیینکنندهای برای مشخص شدن پیروز میدان دارند.
در حال حاضر، کمتر کسی ممکن است در این نظر تردید داشته باشد که مجموع رسانههای متعلق به طیف حامیان نظام نمره بالایی را در جنگ نرم از آن خود نمیکنند و به جز بعضی برههها که برخی از رسانههای کشور مانند صداوسیما و برخی خبرگزاریها و روزنامهها به واسطه حضور نیروهای متدین و متعهد عملکرد قابل قبولی داشتند، در مجموع و در شرایط فعلی نمیتوان به عملکرد مجموعه این رسانهها نمره بالایی داد، چه آنکه غالباً رسانههای کشور از تعیین میدان بازی و در دست گرفتن سرنخ جریانهای خبری راجع به جمهوری اسلامی ایران در سطح بینالملل عاجزند و شاید بتوان این گونه عنوان کرد که عموماً میدان بازی در عرصه رسانه توسط رسانههای استکباری تعیین میشود و رسانههای جمهوری اسلامی ایران حتی اگر با قواعد خودی خوب بازی کنند، در نهایت ثمره چندانی از این اقدام خود نمیبرند.
توضیح آنکه امروزه رسانهها دو کار ویژه عمده و اصلی را دنبال میکنند:
اول آنکه به مخاطب خود دیکته میکنند که «به چه چیزی فکر کند» و ثانیاً اینکه «چگونه فکر کند.»
امروزه و با پیشرفت اصول مدیریت رسانه، برخی رسانههای بزرگ و باسابقه دنیا تنها با یکی از این دو کارویژه میتوانند به تمام اهداف خود دست یابند و آن کارویژه همان است که به مخاطب خود دیکته کنند که «به چه چیزی فکر کند!»
رسانه رژیم سلطنتی انگلیس (بیبیسی) که امروزه در اصول خبرنویسی و مدیریت پیام، گوی سبقت را از بسیاری از رسانههای بزرگ غربی ربوده است، در شعارهای خود که روی سایت اینترنتیاش نیز مندرج است، بر این نکته تأکید میکند که «بیبیسی به شما نمیگوید چگونه فکر کنید!»
آری این رسانه بزرگ دنیا با پیشرفت اصول خبرنویسی و مدیریت پیام و شگردهای خاص خود توانسته است تنها از طریق «موضوعسازی» به مدیریت افکار عمومی بپردازد و مخاطب را وادار نماید به آن چیزی که بیبیسی میخواهد فکر کند.
نتیجه آنکه اگر «موضوعسازی» و تعیین «مهمترین سوژههای روز» را که مردم دنیا باید فکر و ذهن و تحلیل خود را به آن معطوف کنند یکی از مهمترین و اساسیترین کارکردهای رسانه تلقی کنیم، بایستی به این امر اذعان داشته باشیم که اکثر قریب به اتفاق موضوعسازیهای رسانهای در دنیا حتی راجع به جمهوری اسلامی ایران از طریق رسانههای متعلق به کشورهای عضو جبهه استکبار انجام میشود و رسانههای ایرانی اگر هم بخواهند موفقیتی کسب کنند، تنها در خنثیسازی این موضوعسازیها و جریانسازیهای صورتگرفته توسط رسانههای غربی و مرتجع عربی خواهد بود.
برای مثال، در بحبوحه یکی از بزرگترین اتفاقات سیاسی در جمهوری اسلامی ایران (شانزدهمین اجلاس غیرمتعهدها) سوژهسازی برخی رسانههای غربی از جمله بیبیسی از «جیگر» کافی بود تا تعدادی از رسانههای کشور به این زمین کشیده شوند و بخشی از نیروی خود را معطوف به آن سازند!
این گفته بدان معنی است که بهرغم تواناییهای خارقالعاده و استثنایی رهبر معظم انقلاب اسلامی برای تغییر و تعویض زمین بازی در عرصه دیپلماسی بینالملل، رسانههای ایرانی حتی از دنبال کردن مسیر حکیمانه و فوقالعاده هوشمند مقام معظم رهبری نیز عاجزند و در بهترین حالت، بیش از چند روز
توانایی تبیین، طرح و موضوعسازی سخنان معظم له را ندارند و در نهایت با تاکتیکهای پیچیده رسانههای غربی و عدم درک صحیح مدیران رسانهای کشور از کارکرد رسانه، فوراً زمین بازی تغییر مییابد و این رسانههای ایرانی هستند که به یک ابزار صرفاً منفعل در برابر رسانههای غربی تبدیل میشوند.
آنچه در فوق آمد، تحلیلی بود از دید نگارنده بر فضای فعلی نبرد میان رسانههای وفادار به جمهوری اسلامی ایران با رسانههای متعلق به جبهه استکبار که در ذیل برخی از دلایل کمخاصیتی رسانههای ایرانی در این نبرد ذکر خواهد شد:
الف) عدم درک صحیح از «جنگ نرم»
جنگ نرم، جنگی جبههای و همهجانبه است که در آن تمام بخشهای یک جامعه و کشور درگیر نبردی بر سر موجودیت یا عدم موجودیت میشوند. با این حال متأسفانه، همانند اغلب بخشهای فرهنگی کشور، در عرصه رسانه نیز هنوز درک صحیحی از واژه «جنگ» در عبارت «جنگ نرم» وجود ندارد، چه آنکه «جنگ» نزاع بر سر «موجودیت» است و در صورت شکست جمهوری اسلامی در این جنگ نرم، باید ماهیت وجودی جمهوری اسلامی را پایانیافته تلقی کنیم. با این وجود، عملکردی که در عرصه رسانهای کشور شاهد آن هستیم عملکردی متناسب با شرایط جنگی نیست.
ب) ضعف مفرط نیروی انسانی، چه در بخش مدیران و چه در بخش تحریریه
شاید بتوان مهمترین ضعف رسانههای وفادار به جمهوری اسلامی را در ضعف مفرط نیروی انسانی آن جستوجو کرد. متأسفانه باید گفت که اگر این ضعف در بین مدیران رسانهها بیشتر از اعضای تحریریه نباشد، کمتر از آن نیست.
متأسفانه تا به امروز بسیاری از مدیران رسانهای کشور، به دلیل عدم آموزش کافی، درک صحیح و راهبردی از مسئله رسانه ندارند و بسیاری از آنها صرفاً به دلیل آنکه خبرنگار زیرکی بودهاند یا در تنظیم و ویراستاری خبر مهارت داشتهاند به درجه مدیریت رسانه نائل شدهاند، بدون آنکه در حوزه مدیریت منابع انسانی و به خصوص «کارکردهای راهبردی رسانه» و «فهم رسانه» مطالب کافی اندوخته و آنها را در عرصههای مناسب آزموده باشند.
از طرف دیگر، خبرنگاران و اعضای تحریریهها در رسانههای کشور نیز همچنان با متدهای آموزشی چند دهه پیش فعالیت میکنند و اولاً، به دلیل نبود آموزشگاههای حرفهای کافی در عرصه رسانه در کشور و ثانیاً، به دلیل عدم آشنایی تعداد قابل توجهی از اساتید کشور با متدهای روز دنیا در عرصه خبرنگاری و خبرنویسی، همچنان در حال و هوای خبرنگاران دهه ۶۰ به سر میبرند و فعالیتهای رسانهای خود را بیش از آنکه «هدفمحور» و «راهبردی» ببینند، «غریزی» و «واکنشی» میانگارند و به همین دلیل، معمولاً اغلب رسانههای کشور، بیش از آنکه بتوانند کارکرد رسانهای داشته باشند و «مخالفان را منفعل»، «موافقان را کارآمد» و «خاکستریها را جذب» کنند، تقریباً به رسانههای محفلی و بولتنی تبدیل شدهاند که در بهترین حالت به محلی برای رجوع موافقان طیف فکری خودشان تبدیل میشوند.
ج) ضعف در منابع مالی و تعدد غیرعاقلانه رسانههای مشابه همسو
از جمله دیگر علل اصلی ضعف جبهه رسانهای جمهوری اسلامی ایران کمبود منابع مالی برای رسانهها به منظور کسب جایگاه و وجههای بینالمللی است، اما در این زمینه باید به این نکته اساسی توجه شود که فقر مالی رسانههای اصلی وفادار به جمهوری اسلامی بیش از آنکه از کمبود منابع مالی در نظام سرچشمه بگیرد، به نبود «مدیریت عاقلانه» در جبهه رسانهای کشور مربوط میشود.
د) عدم درک صحیح از کار جبههای در عرصه رسانه
جنگ نرم یک جنگ جبههای است که در آن بخشهای مختلف از قبیل رسانه، سینما، آموزش و پرورش و بخشهای متعدد و مختلف دیگر بایستی با پیگیری «راهبردها»، «سیاستها» و «برنامهها»ی مشخص و مدون، عملکردهای خود را در نهایت به سمت «هدف واحد و مشخص» همگرا کنند. جوان/عبدالله عبدالهی http://hadidnews.com/vdcirwar.t1aww2bcct.html