تحریف های شناختی الگوهای فکری منفی و غیرمنطقی هستند که به طور ناخودآگاه در ذهن ما شکل می گیرند. این الگوهای فکری اغلب ریشه در تجربیات زندگی ما، باورهای دوران کودکی و نگرش های آموخته شده دارند. به عنوان مثال، افراد ممکن است در نتیجه یک تجربه دردناک در گذشته، به طور خودکار شروع به فاجعه آفرینی یا تعمیم بیش از حد در مورد موقعیت های جدید کنند. این فرایندهای ذهنی غیرواقع بینانه می توانند به احساسات منفی و رفتارهای ناسازگارانه منجر شوند.
شکل گیری این تحریف های شناختی تا حد زیادی به نحوه پردازش اطلاعات و تفسیر واقعیت ها در ذهن ما بستگی دارد. عوامل مختلفی مانند استرس، اضطراب، افسردگی و حتی الگوهای فکری آموخته شده از والدین در دوران کودکی، می توانند به تقویت این باورهای غیرمنطقی کمک کنند. درک این فرایندهای شناختی و چگونگی شکل گیری آنها اولین گام در جهت اصلاح این الگوهای فکری ناکارآمد است.
انسان تمایل دارد تا به پیامهای مغز اعتماد کند. مغز برای هشدار دادن در شرایطهای بحرانی، جذب اطرافیان و کسب راه حلهای مختلف در خصوص حل مشکلات روزمره طراحی شده است. ایجاد اتصالات معیوب در مغز میتواند به طرز شگفت انگیزی آسان باشد. مغز انسان مستعد ایجاد ارتباط بین افکار، ایدهها، اعمال و پیامدها به صورت مرتبط و غیر مرتبط است. ممکن است مغز تحت تاثیر ایجاد ارتباطات غیر مفید و معیوب دروغ بگوید و دچار تحریف های شناختی گردد.
در تحقیقات علوم اجتماعی از اصطلاحات زیادی برای خطاهای مغز وجود دارد که با اصطلاحات آکادمیک و عبارتهای بسیار پیچیده تکمیل میگردد. اشتباهات مغز در چارچوب افکار و باورهای انسان، ” تحریفات شناختی” اطلاق میگردد. تحریف های شناختی دیدگاههای مغرضانهای هستند که یک فرد نسبت به خود و دنیای اطراف خود دارد.
تفکر قطبی
یکی از انحرافهای شناختی رایج که به عنوان ناتوانی و عدم تمایل به مشاهده سایههای خاکستری بروز پیدا میکند، تفکر قطبی است. به عبارتی دیگر در تفکر قطبی فرد نسبت به مسائل دیدگاهی افراطی دارد. به طور مثال یک امر را وحشتناک یا خارق العاده قلمداد میکند.
از سری عناوین تفکر قطبی می توان به ” تفکر سیاه و سفید” و ” تفکر همه یا هیچ” اشاره کرد.
تعمیم بیش از حد
در تحریف شناختی تعمیم بیش از حد فرد یک نمونه یا مثال را در نظر میگیرد و از آن به عنوان یک الگوی کلی تعمیم استفاده میکند. یه طور مثال ممکن است دانش پژوهی در یک آزمون نمره C را کسب کند و به این نتیجه برسد که یک شخص کودن، احمق و شکست خورده است. تعمیم بیش از حد میتواند بر اساس یک الی دو تجربه منجر به افکار بیش از حد منفی درباره خود و محیط اطراف گردد.
تحریف های شناختی، الگوهای فکری منفی و غیرمنطقی هستند که می توانند بر افکار، احساسات و رفتارهای ما تأثیر بگذارند. این تحریف ها ممکن است به نگرش های ناکارآمد و مشکلات روانی منجر شوند. به عنوان مثال، تعمیم بیش از حد، فاجعه آفرینی یا ذهنی خوانی از جمله تحریف های شناختی شایع هستند. شناسایی و درک این الگوهای فکری اشتباه اولین قدم در جهت اصلاح آنها است.
درمان تحریف های شناختی یک فرآیند مهم در روان شناسی و مشاوره است. متخصصان با استفاده از تکنیک هایی مانند چالش کردن افکار منفی، جایگزینی آنها با افکار واقع بینانه تر و تمرکز بر شواهد در دسترس، به افراد کمک می کنند تا الگوهای فکری غیرمنطقی را شناسایی و اصلاح کنند. این فرآیند به بهبود سلامت روانی و عملکرد روزمره افراد کمک می کند. به طور کلی، درمان تحریف های شناختی یک استراتژی مؤثر در مدیریت اختلالات روانی و ارتقای سلامت روان است.
فیلتر ذهنی
فیلتر ذهنی به مثابهی تعمیم بیش از حد بر یک بخش منفی از اطلاعات متمرکز است و کلیه موارد مثبت را حذف مینماید. فیلتر ذهنی قادر است یک دیدگاه بدبینانه نسبت به همه چیز با تمرکز بر موارد منفی ایجاد کند. به طور مثال زمانی که یکی از شریکهای یک رابطه عاشقانه بر روی نظر منفی که به وسیله ی شریک خود گفته میشود، تمرکز کند و رابطه را به طور ناامید کنندهای از دست رفته بر شمارد، فیلتر ذهنی شکل گرفته است.
رد صلاحیت مثبت
تحریف شناختی ” رد صلاحیت مثبت” تجربیات مثبت را تصدیق میکند. اما به جای پذیرش تجربیات مثبت آن ها را رد مینماید. به عنوان مثال شخصی که در محل کار خود بازبینی مثبت دریافت مینماید، این ایده را رد میکند که کارمند شایسته ای است. این تحریف به موجب ادامه الگوهای فکری منفی بسیار بدخیم است.
پرش به نتیجه گیری- ذهنخوانی
در تحریف شناختی ” پرش به نتیجه گیری” بدین صورت ظاهر میگردد که فرد میداند شخص دیگری در حال فکر کردن است. ممکن است تصوری از تفکر دیگران وجود داشته باشد، با این حال تحریف پرش به نتیجه گیری به تعابیر منفی اشاره دارد.
یکی از نمونههای تحریف پرش به نتیجه گیری، مشاهده یک غریبه با یک حالت ناخوشایند و پی بردن به این نتیجه که فرد درباره شما یک دید منفی دارد، است.
پرش به نتیجه گیری- فال
تحریف ” فال” برای پیش بینی و نتیجه گیری اشاره به حقیقت انجیل دارد. به طور مثال یک زن مجرد پیش بینی میکند که هیچ گاه نمی تواند یک رابطه متعهدانه و عشق واقعی را پیدا کند. به سادگی هیچ راهی وجود ندارد که بداند زندگی او در آینده چگونه رقم میخورد. اما زن جوان پیش بینی را به عنوان یک واقعیت قلمداد می کند.
بزرگنمایی
انحراف بزرگنمایی به موجب انحراف پنهان دیدگاه فرد به عنوان ” ترفند دو چشمی” شناخته میشود. انحراف بزرگنمایی شامل اغراق، به حداقل رساندن معنا و اهمیت مسائل است. به طور مثال ممکن است یک ورزشکار خوب تحت عنوان یک اشتباه به اغراق بپردازد و گمان کند که یک هم تیمی ناشایسته است.
همچنین احتمال میرود یک ورزشکار پس از کسب یک جایزه، اهمیت آن را به حداقل برساند و باور کند که فقط یک بازیکن متوسط است.
استدلال عاطفی
یکی از شگفت انگیز ترین تحریف های شناختی ” استدلال عاطفی” است. استدلال عاطفی به پذیرش احساسات فردی به عنوان واقعیت اشاره دارد. میتوان استدلال عاطفی را این گونه تعریف نمود: ” چون من یک مسئله را احساس میکنم، در نتیجه درست است.” در حالی که احساس یک مسئله به معنی صحت آن نیست.
اکثر افراد به این مسئله آگاهی دارند که نباید احساسات خود را به عنوان واقعیت در نظر گرفت، با این وجود استدلال عاطفی یک تحریف شناختی رایج است.
در ادامه رایج ترین تحریف های شناختی را بیان می کنیم:
- مغالطه پاداش بهشت
حق به جانبی
تمایل به اظهارات باید
برچسب زدن
مغالطه تغییرشخصی سازی
کنترل اشتباهات
مغالطه انصاف
منبع: https://haftad.org/cognitive-distortions/