هالیوود نه تنها از کنار مهمترین موضوع و مقولهی اعتقادی – سیاسی تمامی مردم جهان به نام «منجی» به سادگی و اهمال نمیگذرد، بلکه بدان توجه ویژهای دارد، لذا با اختصاص سرمایه گذاریهای کلان، به «منجی سازی» اهتمامی جدی میورزد.
منجی سازی از زورو تا ماتریکس
پروین آلاحمد
15 شهريور 1391 ساعت 15:54
هالیوود نه تنها از کنار مهمترین موضوع و مقولهی اعتقادی – سیاسی تمامی مردم جهان به نام «منجی» به سادگی و اهمال نمیگذرد، بلکه بدان توجه ویژهای دارد، لذا با اختصاص سرمایه گذاریهای کلان، به «منجی سازی» اهتمامی جدی میورزد.
به گزارش حدیدنیوز، پروین آل احمد نوشت: شاید برخی بر اثر القائات تبلیغاتی یا سادهانگاری گمان نمایند که هالیوود، یک سینمای کاملاً تجاری – هنری است که البته گاه فیلمها یا سریالهای تولیدیاش رنگ و بوی سیاسی نیز میگیرد و گمان کنند که سینمای امریکا مصداق کاملی از «سینمای آزاد» در مقابل «سینمای دولتی» میباشد! در حالی که واقعیت چنین نیست، بلکه هالیوود یک سینمای کاملاً «اعتقادی – سیاسی» است که فراتر از دولت، در خدمت «حکومت – البته حکومت ابلیس توسط فراماسون» قرار دارد و راستای اهداف و اندیشههای آن فعالیت مینماید. چنان چه نامش «HOLYWWOD» نیز به معنای «چوب مقدس» است که سمبل فراماسون میباشد.
البته سینمای هالیوود فقط به فیلمها یا سریالهای تلویزیونی که در آن شهر استودیویی ساخته میشود اطلاق نمیگردد، بلکه به لحاظ استقرار اغلب شرکتها و نیز سرمایههای کلان هنر تصویری صهیونیسم در هالیوود، فیلم و سریال امریکایی، هالیوودی نامیده میشود.
منجی، مقولهای اعتقادی و سیاسی
از یک سو اعتقاد به «منجی» فقط اختصاص به تشیع یا حتی اسلام ندارد، بلکه همه ادیان الهی و حتی مکاتب بشری (با تفاوت تعاریف و مصادیق) به آخرالزمان و نجات عالم اعتقاد دارند که مستلزم برپایی حکومت جهانی بر اساس عدل است. لذا منجیگرایی یک گرایش اعتقادی عمومی و فراگیر است.
اعتقاد به «منجی» و انتظار او یک مقوله کاملاً سیاسی است. چرا که حکومت جهانی را هدف قرار میدهد که مستلزم برچیده شدن سایر حکومتهاست.
از سوی دیگر اعتقاد به «منجی» و انتظار او یک مقوله کاملاً سیاسی است. چرا که حکومت جهانی را هدف قرار میدهد که مستلزم برچیده شدن سایر حکومتهاست.
از این رو حکومت سلطه و توابعش (فراماسون و زادهاش صهیونیسم) نه تنها نمیتواند از کنار چنین مقولهای به سادگی بگذرد، بلکه به آن توجه و اهتمام ویژه دارد.
انتقال و دریافت پیامهای آشکار و پنهان:
باور عمومی مردم (در همه جا) بر این است که فیلم و سریال، صرفاً یک تولیدی برای سرگرمی است، هر چند که ممکن است به لحاظ موضوعی (ژانر) تاریخی، پلیسی، خانوادگی یا عشقی باشد و به لحاظ کیفیت، هنری یا گیشهای باشد. اما سیاست گذاران این عرصه به خوبی میدانند که «فیلم و سریال» نه تنها یک سرگرمی نیست، بلکه از قویترین و فراگیرترین ابزار انتقال و مؤثرترین روشهای القای فرهنگ و پیام میباشد.
در این عرصه، مهم نیست که پیام به صورت مستقیم ارائه شود یا غیر مستقیم و به صورت آشکار بیان گردد و یا پنهان (مستتر در لایههای گفتاری و تصویری)، و حتی مهم نیست که مخاطب متوجه این پیام میشود یا خیر؟ چرا که در حال ذهن به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه آن پیام را دریافت مینماید و تکرار و سر و صدای تبلیغاتی و ...، موجب انتقال و تغییر ساختار اعتقادی و فرهنگی او میگردد.
به عنوان مثال: اگر در مجموعهی غالب فیلمها، سریالها و انیمیشنها (مثل فیلمهای ایرانی)، مرد در جایگاه همسر یا پدر، ظالم، احمق، نادان، خودخواه و ...، نشان داده شد و حتی در آگهی تجارتی، کودک زیر ۸ سال به پدرش یاد داد که در کدام بانک برای او حساب باز کند و یا کدام بیمه را برایش اختیار کند تا آیندهاش را تضمین کند و یا چگونه به جای رفت و آمد اضافه از کارت بانک استفاده کند و یا از اصراف برق جلوگیری کند ...، اذهان مخاطبین به مرور همین باور را نسبت به او پیدا میکنند و فرهنگ خانواده جایش را به فمینیسم و ... میدهد که هدفی جز تخریب بنیاد خانواده را دنبال نمیکنند.
امریکا مصداق منجی در فرهنگ و نظام سلطه:
حال با توجه به مقدمات فوق به اصل موضوع برگردیم. بیان شد که سینمای (فیلم و سریال) ماسونی و صهیونیستی نمیتواند از کنار مهمترین مقوله اعتقادی – سیاسی جهانیان که «انتظار فرج» و استقرار حکومت عدل و واحد جهانی است بگذرد.
برای آنها مهم نیست که مسلمانان (اعم از شیعه و سنی) به مهدویت اعتقاد دارند، مسیحیان به بازگشت حضرت عیسی (ع)، یهودیان به غلبه یهود، بودائیان به ...، و یا مکاتب بشری اقتصاد را زیربنا و هدف، نجات و کمال بشریت بر میشمارند، یا
مهم این است که همه منجی طلب هستند و امریکا باید خود را به عنوان آن «منجی» منتظَر به جهانیان معرفی و القا کنند. غریزه و یا ثروت و قدرت را. بلکه مهم این است که همه منجی طلب هستند و امریکا باید خود را به عنوان آن «منجی» منتظَر به جهانیان معرفی و القا کنند.
بدیهی است که مصداق «منجی» در نظام سلطه شیطانی نمیتواند یک شخص یا حتی یک مکتب خاص باشد، بلکه «قدرت برتر» است. همان که در اصطلاح سیاسی به آن «ابر قدرت» گفته میشود و در اصطلاح قرآنی، اگر این ابر قدرت خداوند متعال نباشد، حتماً «طاغوت» خواهد بود.
نظام سلطه فراماسون و زادهاش صهیونیسم، حکومت جهانی را از آن خود میدانند و مصداق عینی نیز «امریکا» است و نه افراد. لذا همان طور که در ادبیات فلسفه سیاسی نظام «لیبرال دمکراسی» خود را پایان جهان مینامند و در ادبیات سیاسی امریکا را منجی بشریت میخوانند (جرج بوش گفته بود من از طرف خدا منجی بشریت هستم)، در ادبیات فیلمسازی نیز همیشه «امریکا» را به عنوان منجی معرفی میکنند و چون ذهن با دیدن کاستیها و مظالم این معنا را نمیپذیرد و به دنبال یک شخص است، مصداق منجی نیز یک شخص امریکایی معرفی میشود.
منجی سازی از زورو تا ماتریکس:
سیاست گذاران این عرصه [که به آن سینمای هالیوودی میگوییم]، برای هر قشری در هر عصر و نسلی، یک منجی معرفی کرده و میکنند و این قصه دست کم «از زورو تا ماتریکس» به صورت شفاف ادامه داشته و قابل درک و استناد میباشد.
در تاریخ کوتاه پیدایش امریکا، وقتی از دورهی گاوچرانها (Cowboy) که بعد از دوره کوچ قاتلان و دزدان انگلیسی برای یافتن طلا شکل گرفتند بگذریم و در عرصهی سینمایش جان وینها، رینگوها و جنگوها که توجیهگر کشتار بیرحمانه سرخ پوستان بودند را پشت سر قرار دهیم، به دوران کلانتر بازی میرسیم که ابتدای شکلدهی مدنی و قانونمندی امریکا و امریکایی به حساب میآید.
زورو - Zorro :
در این دوره همه مسلح هستند و بالتبع ظلم و جنایت نیز بسیار است، لذا ضمن آن که این جنایات به امریکای جنوبی و امریکا لاتین نسبت داده میشود، زورویی از راه میرسد! مردی ناشناخته، از میان مردم، ولی غایب از نظر. با حرکات فوقالعاده، طی الارض، کارهای عجیب و غریب، قدرتمند در مبارزه، شمشیری نجات بخش و تعیین کننده و در عین حال «عدالتخواه»! او از هر مظلومی دفاع میکند، به هر ظالمی حمله میکند و پس از موفقیت با شمشیرش علامت (Z ) را که ظاهراً اول نام مستعار اوست را بر جای میگذارد.
[قصههای زورو در سال ۱۹۱۹ نوشته «McCulley » تحت عنوان نفرین کاپیسترانو «The Curse of Capistrano » در مجله (the pulp ) به چاپ میرسید که از طرف شرکت صهیونیستی دیسنی برای فیلمسازی مناسب شناخته شد و با سرمایهگذاری کلان در تولید، توزیع و تبلیغ جهانی شد].
سوپر من - Superman:
قصههای «سوپرمن» توسط نویسنده امریکایی (Jerry Siegel ) به عنوان نماد فرهنگ آمریکایی (منجیگری با قدرت فوق العاده) نوشته شده است. شخصیت او کودکی است که در بدو تولد به آسمان رفته و سپس با اخلاقی مورد تحسین و قدرتی خارق العاده به زمین بر میگردد تا «منجی» شود.
سوپر من دیگر متعلق به عصر کابویها نیست. لذا گسترهی اقدامات او نیز محدود به امریکای لاتین نمیباشد. برای اولین بار در سال ۱۹۳۸ به عرصه قصههایی رادیویی و سپس فیلم و سریال وارد شد. همزمان با آغاز دوران جدید پس از جنگ و جایگزینی حکومت پلیسی به جای حکومت نظامی.
سوپر من یک کارگاه امریکایی است که با برخورداری از قدرتهای فوق العاده شخصی و نیز سپر محافظ (S ) بر روی سینه، و لباسی به رنگهای قرمز و آبی (نماد امریکا و دو حزب قدرتمند)، به جنگ باندها و نجات بشریت میرود. هدف اصلی او (از نظر کارشناسان، تحلیلگران و روانشاسان برجسته جهان)، تبدیل نظام مالکیت و قدرت شخصی به نظام مالکیت و قدرت قانون است. در واقع او یک منجی امریکایی است که قانون و قانونمندی را حاکم کرده و بشریت را نجات میدهد.
بتمن Batman:
بتمن Batman ، نیز پس از جنگهای صلیبی، پایان دوران حکومت شوالیهها (The Caped Crusader ) و در نهایت جنگ جهانی و سلطه کامل نظام پلیسی بر ایالات امریکا و کشورهای اروپایی، توسط شرکت بزرگ و صهیونیستی برادران وارنر (Warner Bros ) در اواخر ۱۹۶۰ وارد عرصه فیلم و سریال شد.
اصل سوژه پرداخت داستانی به زندگی یک آمریکایی به نام (Bruce Wayne ) است که در کودکی شاهد قتل پدر و مادرش گردیده و قسم یاد میکند که انتقام بگیرد، لذا به کسب قدرت خود میکوشد. لذا نماد ظلمستیزی و انتقام از جنایتکاران توسط یک منجی آمریکایی میگردد.
بت من Batman ، (به تعبیر خودشان) نماد سیستم پلیسی امریکاست که اکنون به سلاح علم و تکنولوژی نیز مجهز شده است. او در سرتاسر امریکا به مبارزه علیه ظلم و ظالمین و دفاع از مظلومین میکوشد. ولی این بار دشمنانش دیگر افراد نیستند، بلکه به جنگ باندها، گروهها و جریانهای بسیار پیچیده و قدرتمند که برخی از آنها نیز ریشه خارجی دارند میرود. او نیز چون زورو و سوپر من، از قدرت خارق العاده شخصی، اخلاق نیکو، هوش سرشار، طیالارض، پرواز در آسمان و ... برخوردار میباشد که در این دهه به تکنولوژی برتر نیز مجهز شده است.
بتمن Batman ، یعنی «مرد خفاش». و خفاش سمبل خونآشامی است و نشان می دهد که آن امریکایی در انتقام پدر و مادرش خون زیادی ریخته بود. اما بتمن Batman القا میکند که خونریزی، اگر از سوی یک کارگاه خونآشام امریکایی باشد، لابد برای نجات است، لذا نه تنها قابل توجیه، بلکه لازم و پسندیده است. این القا هنوز هم در تمامی فیلم های پلیسی امریکایی به چشم میخورد. مثلاً ده ها بی گناه در یک تعقیب و گریز در بزرگراه کشته میشوند تا یک مجرم دستگیر یا کشته شود!
پس گارآگاه امریکایی، منجی است، اگر چه خون بسیاری بریزد و «بتمن Batman » گردد.
مرد عنکبوتی Spiderman:
قصههای مرد عنکبوتی نیز مربوط به دهه ۱۹۶۰ است که در مجلهای به نام (The Amazing Spider-Man ) به چاپ میرسید. این سری قصهها در دهه ۱۹۷۰ به شکل دیگری درآمد و از سال ۲۰۰۰ به بعد اکران سینماییاش جهانی و درآمدزا شد. فیلمبرداری ساختار جدید در سال ۲۰۰۱ در کالیفرنیا و نیویورک صورت گرفت. کمپانی دیسنی سرمایهگذاری کرد و در اولین اکران ظرف مدت یک هفته یک میلیون دلار بلیط فروخت و شمارههای بعدی اش نیز جزو یک تا سه فیلم پرفروش سال گردید.
مرد عنکبوتی نیز شخصیتی پنهان، غایب از نظر و ناشناخته، نقابدار، مبارز و مهمتر از همه عدالتخواه است. مبارزی با قدرتهای خارق العاده شخصی با ابزاری کاملاً طبیعی. او می تواند به سستترین عنصر که تار عنکبوتی خودش است آویزان شده و حتی با سرعت طیالارضی جا به جا شود. او نیز یک منجی آمریکایی برای مبارزه با ظلم و نجات بشریت است.
اواخر قرن بیستم و اوایل بیست و یکم – عصر جهانخواری امریکا:
نیم قرن اخیر، نه عصر حکومت کلیسا یا شوالیههاست و نه عصر جنگ جهانی و نه عصر حکومت پلیسی، بلکه عصر جهانخواری امریکاست و جهانخواری نمیتواند به یک سیاست و روش (استراتژی، تاکتیک و تکنیک) متکی و محدود باشد.
قدرت نظامی، قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی، قدرت اطلاعاتی، قدرت تبلیغاتی – رسانهای و ارتباطی و ...، همه برای جهانخواری و استیلای نظام سلطه در جهان لازم و ضروری قلمداد میشوند. لذا به ویژه از زمان صدارت جانسون به بعد، به صورت مستمر شاهد جنگهای نظامی (در ویتنام ... تا عراق) – جنگهای سیاسی، اقتصادی، رسانهای و ... بودهایم. و سینمای هالیوودی برای هر موضوع و عرصهای یک منجی آمریکایی معرفی کرده است و در تمامی این فیلمها القا میکند که در هر حال «منجی» امریکایی است، اگر چه یک سرباز و کماندوی ساده و یا یک گروهبان، یا یک خبرنگار اخراجی باشد.
ژانر جنگی:
جنایات وحشتناک و شکست امریکا در جنگ ویتنام هرگز فراموش نخواهد شد. اما به هر فیلم جنگی یا پلیسی امریکایی که شهرتی جهانی مییابد دقت کنید، اگر چه ممکن است دشمن و دشمنی از همان جنگ نشأت گرفته باشد، اما در هر حال قهرمان فیلم، یا همان «منجی» یک کماندوی امریکایی بازگشته از جنگ ویتنام است.
اکنون چند دهه از جنگ ویتنام میگذرد، اما خاطره ها باقی و تأثیرگذار است. لذا برای اذهان عمومی عصر امروز، فیلمهایی چون «Platon » تولید و در سطح جهان به نمایش گذاشته میشود.
حضور ارتش شوروی سابق در افغانستان و جایگزینی ارتش امریکا که آغاز تحولی بزرگ در منطقه آسیا میباشد، از اهداف و نگاه هالیوود دور نیست. «رامبو» به عنوان یک کماندوی سابقه دار در ویتنام، پس از توجیه و تطهیر ناهنجاریهای روحی و رفتاریش در «رامبو – ۱»، وارد افغانستان میشود و یک تنه تمام ارتش شوروی را شکست داده و مردم افغانستان را آزاد میکند. و همین طور است فیلم هایی چون دلتافورس «Delta force » که جنگ با اعراب را، با نشان دادن تروریست و جنایتکار بودن آنها و منجی بودن نظامیان امریکایی توجیه و تفسیر میکند.
ژانر پلیسی:
تبهکاری امروزه سازماندهی شده و بسیار گسترده است. تبهکاران خواه امریکایی باشند یا چینی یا روس، حتی به پیشرفتهترین سلاحهای جنگی مجهزند و سرمایههای چند میلیارد دلاری را هزینه میکنند. ممکن است مجموعه سیستم اطلاعاتی امریکا (CIA ) و یا پلیسی (FBI ) و یا حتی نظامی (Pentagon) نتوانند این سازمانها و توطئههایشان را شناسایی و سرکوب کنند، اما جای نگرانی نیست، چون در آخر یک منجی امریکایی وارد صحنه میشود و با قدرت شخصی خود همه را نابود میکند و مردم را از خطرات عظیم، حتی خطر انفجارهای اتمی جنون آمیز جانیان نجات میدهد. منجی حتماً یک امریکایی است، اگر چه فقط یک گروهبان ساده باشد و از هیچ حمایت سازمانی و یا امکان و تجهیزات مدرنی نیز برخوردار نباشد. چرا که منجیگری، بیش از تسلیحات به ایمان، باور، هوش و زکاوت نیاز دارد. این گروهبان منجی گاهی در شخصیتی چون (Die Hord – جان سخت) تجلی میکند و گاهی در شخصیتهای دیگر. و گاه حتی خودش یک (مثل لئون) یک تروریست است.
هدف نهایی:
هدف نهایی و نجات بشریت، در سه فیلم ماتریکس (Matrix) به نمایش گذاشته میشود. هدف نجات «زایون - Zion» است و زایون همان «صیون» یا صیهون و صهیون است که کوه و شهر مقدس صهیونیستهاست و نشست نهایی ماسونهای انگلیسی و هلندی و ... برای تشکیل صهیونیسم جهانی در آنجا برگزار شد.
در این فیلم، دشمنان زایون (که مخالفان صهیونیسم باشند) انسان نیستند، چرا که هنوز آزاد نشدهاند. قدرتشان فقط ماشین جنگی است و خودشان اسیر آمال و اهداف خیالی و کنترل شده در جهان دیجیتال. اعتقادات و باورهایشان همه شیطانی است و از نیروهای ماوراء الطبیعة بهره میبرند. همانهایی که میخواهند زمین را نابود کنند.
نام ارتش شهر زایون، ایود است که تلفظی دیگر از یود و «یهود» (Juden) میباشد. ارتشی از انسانهای آزاد شده و وارسته. ارتشی که فرماندهاش اگر قدرت داشت فرمان میداد: زن، مرد، کودک، جوان و پیر سلاح به دست بگیرند و از «زایون» دفاع کنند.
صهیونیستها میدانند که سقوط سلطهی آنها (به مرکزیت اسرائیل) حتمی است. همه ادیان الهی و پیشگویان از آن خبر دادهاند، اما آنها اعتقادی به سرنوشت محتوم ندارند. مدعی هستند که خیلی چیزها را نمی توان تغییر داد، اگر میکشند، اگر قتل عام میکنند و ...، کاری را میکنند که باید بکنند، اما مدعی هستند که برخی چیزها (سرنوشت محتوم سقوط) را میتوان تغییر داد. لذا با سلاح «اعتقاد و ایمان – به ویژه باور منجی امریکایی» جلو میروند تا پیش گوییها را تغییر دهند و استراتژی آنها را «خرد» تعیین میکند که مقامی بالاتر از پیشگو میباشد.
در آخر یک «منجی» و البته امریکایی از راه میرسد، کسی که انسان آزاد شده اذعان دارد که یک عمر به دنبال او گشته و در انتظار او به سر برده است.
او نیز از قدرتهای خارق العادهای برخوردار است، اما یک منجی آسمانی و متصل به ماوراء الطبیعه نیست. بلکه یک انسان بسیار معمولی است که خود طبیعی خویش را یافته است، انسان واقعی شده است و قدرت های خارق العادهاش نیز قدرت طبیعی انسان است، انسانی که آزاد شده و انتخاب کرده است. لذا او میتواند یک منجی باشد، و البته آمریکایی است.
بدیهی است که نتیجهی هر جنگی، معمولاً شکست یکی از دو طرف جنگ است، به ویژه اگر جنگ جهانی باشد. اما اهالی زایون Zion میگویند: «اگر شکست ما قطعی باشد، دنیا را برای دیگران به جهنمی از آتش تبدیل میکنیم تا همه با هم بمیریم» تا دنیا به آخر رسد - آرماگدون.
اما منجی امریکایی میتواند این سرنوشت محتوم زایون و جهان را نیز تغییر دهد و دست کم صلحی به ارمغان آورد تا مردمان با پیوستن به زایون یا همان صیون، از شر اعتقادات ماوراء الطبیعی و نیز شهر ماشینهای طبیعی آزاد شوند.
*- البته سخن مستند در باب «منجیگری و منجی سازی» در سیاست و فرهنگ و بالتبع فیلم و سریال امریکایی بسیار است که در این مختصر مجالی برای پرداخت آن نیست.
در خاتمه باید اذعان داشت که فیلم و سریال ایرانی
*- اسلام تنها دشمن صهیونیسم بینالملل است که در جمهوری اسلامی ایران تجلی و استقرار یافته است و فیلمسازی ما در این جنگ نابرابر، جای بسی تأسف و افسوس دارد. چرا که نه تنها هیچ مقابلهای نداریم، بلکه فاقد هرگونه پیامی نیز هستیم. و نه تنها تبلیغی نداریم، بلکه اگر با جسارت تمام اعتقادات و باورهای اسلامیمان را به سخره نگیریم، در سطحی بسیار سخیف و دلآزار مطرح میکنیم.
کد مطلب: 3770