به گزارش حدید نیوز؛گریه میکرد؛ مانند هر نوزاد دیگری در آغوشی که تصور میکرد امنترین آغوش دنیاست، اشک میریخت. دختر ٥ ماههای که خواستههای کودکانهاش را با گریههایی بیامان از مادرش طلب میکرد؛ اما نمیدانست که پناهبردن به مادرش او را میسوزاند و جسم کوچکش را خاکستر میکند. دقایقی نگذشته بود که گریههایش قطع شد.
حالا دیگر خواستهای نداشت جز اینکه آتش خاموش شود؛ آتشی که در آن میسوخت و خاکستر میشد. مادرش این آتش را به پا کرده بود. دختر ٥ ماهه شیرازی در میان شعلهها سوخت و گریههایش برای همیشه قطع شد. روز چهارشنبه بود که این جنایت تلخ در ساختمانی در یکی از خیابانهای شیراز رخ داد و چند دقیقه بعد مأموران کلانتری در محل حاضر شدند.
همان بررسیهای نخست نشان داد که زن ۳۴ساله دختر ۵ ماهه خود را بهطرز هولناکی به قتل رسانده است. این مادر در بازجوییها در مورد انگیزه خود از قتل دخترش گفت: «از گریههای دخترم خسته شده بودم. از روزی که او به دنیا آمده بود، شرایط مناسبی نداشتم و فکر میکردم او باعث بدبختیهای من است. دخترم هم که مرتب گریه میکرد. روز حادثه در حالیکه باز هم داشت گریه میکرد، عصبانی شدم و مقداری نفت روی او ریخته و کبریت را روشن کردم. دخترم آتش گرفت و گریه کرد. یک لحظه متوجه شدم که چه کاری انجام دادم و از کارم پشیمان شدم. برای همین از همسایهها کمک خواستم اما بیفایده بود و دخترم فوت کرد.»
با اعترافات هولناک این زن در بررسيهای به عمل آمده، مشخص شد که او بيمار اعصاب و روان و تحت نظر پزشك معالج در شيراز بوده است. همچنین گزارش مأموران حاكي از وضعيت نامناسب خانواده وي ناشي از فقر، بيبضاعتي و عدم دسترسي آسان به مشاوران و مددكاران اجتماعي بوده است.
مادران قاتل
میگویند كه بهشت زیر پای مادران است. نام مادر لطیفترین نام دنیاست. فرشتهای را در ذهن تداعی میکند که از هیچ فداکاری برای فرزندش دریغ نمیکند. حاضر است جانش را بدهد اما خاری به پای فرزندش نرود. مهربانی، علاقه به فرزند، گذشت و صبر ویژگیهایی است که یک زن را مادر میکند؛ اما گاهی اوقات همه چیز کاملا برعکس میشود.
پای مادرانی وسط میآید که فقط نام مادر را یدک میکشند؛ اما از ویژگیهای آن چیزی در وجودشان ندارند. مادرانی که نهتنها حاضر به فداکاری برای فرزندانشان نیستند، بلکه به خاطر خودشان دست به کار وحشتناکی میزنند. جان کودکان معصومشان را میگیرند تا به خواسته خودشان برسند.
یک زن اسطوره مهر و عاطفه، کسی که به پشتوانه احساس و عشقش، خداوند امانتی چون یک انسان را در وجودش قرار میدهد تا او را رشد دهد و به دنیا بیاورد، حالا با دست خودش این امانت را از بین میبرد. آن قدر سنگدل میشود که به راحتی به مرگ فرزندش آن هم به دست خودش راضی میشود. مانند زن جوانی که دومین روز از عید امسال دختر ٤ سالهاش را قربانی یک جنایت هولناک کرد و با بیرحمی نفسهای او را قطع کرد. پیش از خواب به او متادون خوراند و بعد از آن نظارهگر مرگ دخترکش شد.
تصور میکرد با مرگ دخترش میتواند به خوشبختی برسد. سعادتمندی را تنها در مرگ دختر چهار سالهاش میدید. مادر بود، اما عاطفهاش را از دست داده بود؛ میخواست ازدواج کند. خسته بود از اینکه مرتب باید بهخاطر تنها دخترش، خواستگارانش را رد میکرد. میخواست هر طور شده به خانه بخت برود و زندگی مشترکش را آغاز کند. برای همین تصمیمش را گرفت. بعد از آخرین خواستگارش، حکم قتل دخترکش را صادر کرد. ساعت ٣٠: ٠٦ صبح دومین روز از عید امسال در خیابان خزانه پیش از خواب به دخترش متادون داد و او را کشت. این در حالی بود که کارآگاهان پی بردند چندی پیش پدر سارا به خاطر اعتیاد و سرقت به زندان افتاده است و مریم نیز به صورت غیابی از همسرش جدا شده است.
١٥ آبان ماه امسال نیز فرزانه ٣٤ ساله در اقدامی هولناک دست به قتل عام خانوادگی زد و شوهر ٣٩ ساله، دختر ١١ ساله و پسر ٤ سالهاش را به قتل رساند. او دختر ١٠ سالهاش را نیز بهشدت زخمی کرد.
سقوط غریزه مادری
بروز چنین خشونتهایی ناشی از افسردگی حاد و جنون است. البته پیشینه و خاستگاههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خانواده هم نقش مهمی در شکلگیری این حوادث دلخراش دارد. این را ناصر قاسمیزاد، روانشناس میگوید.
او معتقد است: «بررسی دقیق و اعلام نتیجه قطعی در مورد حادثه اخیر شیراز به اطلاعات زیادی نیاز است. وضع اقتصادی و معیشتی خانواده، حال و روز مادر، نقش پدر خانواده، سطح فرهنگی، بیماری یا اختلالات روانی زمینهای و بسیاری از اطلاعات خرد و کلان دیگر برای نتیجهگیری درخصوص چنین رفتاری نیاز است.» او اضافه میکند: «سوزاندن نوزاد ٥ ماهه از سوی هر فردی نشان از سقوط عواطف و احساسات پاک انسانی دارد. حال که این اتفاق تکاندهنده به دست یک مادر انجام گرفته، سقوطی مضاعف است. اینکه چه مسائل و مشکلاتي باعث رفتاری برخلاف روح و غریزه مادری شده، نیاز به بررسی بیشتر دارد. متأسفانه در چند سال اخیر تعداد این حوادث ناگوار بیشتر شده است.»
این استاد دانشگاه درباره دلایل افزایش خشونتهای عریان در خانواده میگوید: «میزان اضطراب و افسردگی در جامعه بالاست. بهداشت روانی جامعه ایرانی نیاز به مراقبت دارد. متأسفانه چند سال است که کارشناسان و صاحبنظران درباره خطرات بیتوجهی به مشکلات و اختلالات روانی در ایران هشدار میدهند، اما کو گوش شنوا؟ افزایش خشونت و قتل آن هم به دلخراشترین اشکال ممکن در بستر خانواده زنگ خطری است که باید آن را جدی گرفت.»