هنوز از جنجالی که مدتی قبل به خاطر وجود وایتکس در شیر به راه افتاد زمان زیادی نگذشته که این بار خبر وجود وایتکس در آب آشامیدنی تهرانیها، همه را شوکه کرد؛ خبری که البته مسئولان آبفای استان تهران آن را اصلاح کردند و به جای وایتکس کلمه آب ژاول را نشاندند و اعلام کردند که این اقدام برای حفظ سلامت تهرانیها ضروری بود.
به گزارش حدیدنیوز،در سیستم گندزدایی آب، معمولا از کلر استفاده میشود اما کلر مدتی است که با آب ژاول جایگزین شده و معاون بهرهبرداری آبفای اسان تهران دلیل این کار را دستور وزارت بهداشت اعلام کرده است.
نوذریپور دلیل اصلی این جایگزینی را که آب و فاضلابیها معتقدند برایشان گرانتر تمام میشود، اینطور توضیح میدهد: «نگهداری سیلندرهای گاز کلر که هرکدام نزدیک به یک تن وزن دارند در نزدیکی بافتهای مسکونی متراکم کار بسیار خطرناک و سختی است که تاکنون نیز چندین بار در تران منجر به بروز حوادثی شده است.
از جمله اینکه چند سال قبل فوت دو نفر را سبب شد و چندی پیش نیز یکی از کارشناسان مرکز گندزایی به همین دلیل جان خود را از دست داد. ما برای حفظ ایمنی شهروندان و رعایت اصول ایمنی ب سمت این پروژه حرکت کردیم و هزینههای سنگین آن را نیز تقبل کردیم؛ بهطوری که غییر سیستم کاربری گندزایی آب از کلر به آب ژاول بیش از ۱۵میلیارد ریال برای ما هزینه داشته است.»
نوذریپور گفته بود که چون در روزهای گذشته خبر وجود وایتکس در شیر به گوش مردم رسیده بود، عدهای بدون تحقیق گفتهاند که در آب هم وایتکس وجود دارد. در صورتی که آنچه در آب تهران استفاده میشود ترکیبی از آب ژاول و کلر است.
آلوده هست اما نه زیاد!
اما این اولین باری نیست که ترکیبات آب تهران برای پایتخت نشینان مهم میشود. از دو سال قبل تا به حال سطح بالای نیترات موجود در آب، آلودگیهای محیطی آب مناطق جنوبی و حتی وجود یک جنازه متلاشی شده در منبع آب غرب تهران بهانهای بوده تا هر چند ماه یکبار رسانهها از مسئولان توضیح بخواهند؛ حتی اگر این توضیحات همیشه تکراری باشد.
سال گذشته وقتی از رئیس اداره سلامت محیط و کار وزارت بهداشت درباره بالا بودن نیترات آب تهران سوال شد، گفت: «۱۰ درصد مردم اروپا در جایی زندگی میکنند که نیترات آن از حد استاندارد هم بالاتر است. ضمن اینکه در بدترین نقاط تهران عدد نیترات آب ۵۰ میلی گرم در لیتر بر حسب NO۳ است که حداکثر مجاز آن نیز ۵۰ است. در سال گذشته(سال ۸۹) ۲۸ درصد نمونههای آب دارای غلظت نیترات ۶۰ تا ۷۰ بوده است.»
در همان سال ۸۹، وقتی وزیر بهداشت اعلام کرد که آب تهران آلوده به نیترات است و زنان باردار و کودکان از این آب ننوشند، دکتر مرندی، عضو کمیسیون بهداشت مجلس گفته بود: «برخی فلزات مانند سرب، آرسنیک و نیترات را نمیتوان درآب تهران انکار کرد. اما آنگونه هم مخاطره آمیز نیست که بتوان در مورد آن هشدارداد.»
روزی سه لیوان وایتکس
اگر قرار بود وزیر بهداشت توصیه به یادماندنیاش درباره آلودگی آب را در مورد آلودگیهای دیگر هم تکرار کند، به احتمال زیاد زنان باردار و کودکان شیرخوار باید دور شیر و برنج و غلات را هم خط میکشیدند.
همین دو هفته قبل بود که آلودگی شیرها به وایتکس تایید شد و بعضی از مشتریانی که برای نخریدن شیرهای گران قیمت دلدل میکردند، برای اعتصاب لبنی مصمم شدند. در آن روزها، وقتی هنوز خیلیها وجود شیر در وایتکس را شایعه میدانستند، دکتر بهروز جنت، معاون غذای سازمان غذا و داروی وزارت بهداشت با رسانهها گفتگو کرد و گفت که بعضیها در شیر وایتکس میریزند اما همه کارخانههای لبنی این کار را نمیکنند!
کاهش ۲۰درصدی تولید شیر در امسال و بحرانی که صنایع لبنی با آن دست و پنجه نرم میکنند، باعث شد تا عدهای از تولید کنندهها دست به افشاگری بزنند و اعلام کنند که برخی از همکارانشان برای بقا در عرصه تولید حاضرند هر کاری را بکنند. حتی وایتکس، جوش شیرین، آب آهک و... به شیر اضافه کنند!
عدهای از تولید کنندگان هم معتقد بودند که اضافه کردن وایتکس به شیر موضوع تازهای نیست و این کار برای پایین آوردن اسیدیته شیر و جلوگیری از فساد آن انجام میشود.
سرطان کبد با پسته و خشکبار فله ای
اما مدتی قبل از داغ شدن بحث آلودگی شیرها، موضوع آلودگی خشکبارهای ایرانی به سم آفلاتوکسین مطرح شده بود؛ سم خطرناکی که میتواند باعث بروز سرطان کبد شود و درست در همان زمانی که شما مطمئنید با خوردن خشکبار تازه ایرانی به بدنتان مواد مغذی میرسانید، بیماری خاموش و کشندهای در شما رشد کند.
دکتر آراسب دباغ مقدم، دامپزشک و متخصص صنایع غذایی دراین باره به هفته نامه سلامت گفته بود: «تحقیقات دانشگاههای کشور نشان دادهاند که موارد بسیار زیادی از خشکبار تولیدشده آلوده به کپکهای میکروسکوپی هستند؛ کپکهایی که سم آفلاتوکسین تولید میکنند و این سم قطعا باعث سرطان کبد میشود و خطر سقط جنین و عقبافتادگی مغز هم برایش گزارش شده است.»
دکتر بهروز جنت معاون غذای سازمان غذا و داروی وزارت بهداشت مدتی قبل درباره آلودگی خشکبار گفته بود: «مشکلی که ما در ایران داریم کمبود سیلو برای نگهداری غلات است که مجوز ساختن سیلو با همکاری بخش خصوصی صادر شده است. اما به هر حال شرایط چندان کنترل شده نیست و ممکن است مشکل ایجاد شود.»
آرسنیک لای پلو
سال ۸۸، کنجکاوی خبرنگار یکی از رسانهها در نشست خبری اداره استاندارد و تحقیقات صنعتی، کار دست این اداره داد. این خبرنگار که به یادداشتهای محرمانه مدیرکل اداره استاندارد نگاه میکرد، اسامی ۱۳ برنج خارجی را دید که در گروه آلودهها قرار داشتند. او از این یادداشتها نت برداشت و آنها را منتشر کرد تا بزرگترین جنجال برنجی کشور در سالهای اخیر اتفاق بیفتد.
برنجهای محسن، خاطره، مژده، آریا، مینو-۱، پاندا، کلاسیک، آفرین، طوبی طلایی، کریستال، ۱۸۱، جادوگر و کمال ملکی که تقریبا همگی شان سر سفرههای مردم جا باز کرده بودند، به عنوان محصولات آلوده به آرسنیک معرفی شدند و در همان زمان پورهاشم، مدیرکل اداره استاندارد و تحقیقات صنعتی استان تهران اعلام کرد که بر اساس استانداردهای بینالمللی مربوط به مواد غذایی، میزان سرب، کادمیم و آرسنیک در برنج باید صفر باشد. البته استاندارد ایران میزان درصد ناچیزی از سرب و کادمیم را پذیرفته شده میداند اما در ۱۳ نوع برنج وارداتی بررسی شده میزان این آلودگیها حتی نسبت به استانداردهای ایران هم ۵ تا ۶ برابر و در بعضی تا ۳۵ برابر بیشتر بوده است.
به این ترتیب، قیمت برنج ایرانی به صورت تصاعدی بالا رفت و کسانی که توان مالی پایین تری داشتند، به برنجهای آلوده هندی قناعت کردند؛ برنجهایی که اگرچه قرار بود دیر وارد کشور نشوند اما با واکنشهای تند وزارت بازرگانی و امورخارجه هند، ماجرا فیصله پیدا کرد تا بعد از گذشت سه سال، برنجهای هندی همچنان در ایران بازار فروش داشته باشند.
نفس هم نکشید
شاید بتوانید دور برنج هندی و شیر و آب لوله کشی را خط بکشید، اما بدون شک با آلودگی هوا و هجوم ریزگردهایی که هر سال چیزی درباره سمی بودن آنها گفته میشود و دوباره تکذیب میشود، نمیتوانید کاری کنید.
آلودگی هوای تهران در سال گذشته رکورد زد تا تهرانیها ۲۰۹ روز از سال را در شرایط ناسالم نفس بکشند و آمار روزهای پاکشان به ۲روز در سال برسد! البته وزارت بهداشت هیچ آماری از مرگ و میرهای ناشی از آلودگی هوا اعلام نکرده است اما بر اساس آمار و ارقام سازمان بهشتزهرا که سال گذشته روزنامه همشهری به آن استناد کرده بود، در ۲ ماه اول پاییز سال گذشته ،۷۶۱۱ شهروند تهرانی بر اثر ایست قلبی جان خود را از دست داده بودند. یعنی تقریبا روزانه ۱۲۶ نفر. این در حالیست که سکته قلبی هم باعث مرگ ۵۶۹۱ نفر در شهر شده بود.
تا جایی که دکتر شهریاری، رییس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس هشتم از این اتفاق به عنوان یک بحران یاد کرده و گفته بود مادام که آلودگی هوا به قوت خود باقی بماند تعداد بیشتری از شهروندان جان خود را بر اثر ایست قلبی و بیماریهای قلبی از دست خواهند داد.
ریزگردها؛ قاتلان خاموش
به جز آلودگی هوای تهران که به خاطر شرایط جغرافیایی و ترافیک زیاد اتفاق میافتد، هجوم ریزگردهای جنوبی هم این آلودگیها را تشدید میکنند. به طوری که یکی دو روز پیش، مشاور زیست محیطی معاون شهردار تهران اعلام کرد: «ریزگردها زندگی و سلامت شهروندان به ویژه اقشار حساس جامعه را مورد تهدید قرار داده.
این ریزگردها با آلایندههای هوا متفاوتند و تاثیرات آن نیز با هم تفاوت دارد اما ریزگردها همان طور که از نامشان پیداست به قدری ریزند که به راحتی وارد سیستم تنفسی میشوند.»
وحید نوروزی گفته بود: «وقتی شاخص استاندارد آلاینده هوای تنفسی شهرها از مرز ۲۰۰ رد میشود و وضعیت هوا در شرایط اضطرار قرار گرفته و پدیده ای مرگ آوری شکل میگیرد که اگر دست روی دست بگذاریم، مرگ و میرهای ناگهانی بر شهر سایه میاندازد و سکتههای قلبی و مغزی سلامت افراد را مورد تهدید قرار میدهد و مرگ خاموش شهروندان را رقم میزند.»
ریزگردهای عربی از اولین سالهای دهه ۸۰ هوای خوزستان را دچار بحران کردند اما کم کار کشورهای منطقه و بی توجهی مسئولان داخلی در کنترل این ریزگردها، کار را به جایی رساند که حالا تمام استانهای غربی کشور و تعدادی از استانهای مرکزی هم مورد هجوم این ریزگردها قرار گرفته اند.
عدهای از محققان معتقدند که پدیده جوی ریزگرد یا Haze بیشتر از غبار ساده است و میتواند با ایجاد مسمومیتهای تنفسی خطرناک یکی از بحرانهای سلامتی کشور به شمار بیاید. به گفته این محققان در این ریزگردها عناصری از فلزات قلیایی خاکی، سیلیس، کربن، کلسیم پتاسیم و برخی دیگر از عناصر آلی مشاهده میشود که تمام این عناصر میتواند اثرات مخربی بر مجاری تنفسی و ریه داشته باشد.
دوسال قبل دکتر علیرضا زراسوندی، استادیار زمین شناسی اقتصادی و دکتر بابک مختاری استادیار شیمی آلی دانشگاه شهید چمران، در پژوهشی به بررسی این ریزگردها پرداختند که نتایج غافلگیر کنندهای داشت.
دکتر زراسوندی در توضیح نتایج این پژوهش گفته بود: «متأسفانه مشخص شد که شایعاتی که در مورد وجود آلودگیهای شیمیایی، میکروبی و رادیواکتیوی در ریزگردها شنیده میشود صحیح است و نتایج بررسیهای ما روی نمونههای زیادی از گرد و غبار موجود در شهر اهواز و خاکهای نزدیک مرز ایران و عراق این امر را تأیید میکند.
بهعنوان مثال میزان عناصری مانند اورانیوم، توریم، آرسنیک، سرب، روی، نیکل و کبالت در این نمونهها کمی بیشتر از میزان طبیعی آن است. علاوه بر این، در این مطالعات وجود میزان بالایی از باکتریها و گرده گیاهان هم دیده شده است.»
او گفته بود که با توجه به استفاده مکرر سلاحهای میکروبی، شیمیایی توسط رژیم صدام و استفاده آمریکا از سلاحهای حاوی اورانیوم ضعیف شده، وجود این آلودگیها توجیه پذیر است.