با توجه به اهمیت انتخابات، ایران در صدر تحلیلها و بررسیهای این اتاقهای فکری قرار داشت.
پیش از انتخابات و بعد از انتخابات
ایران در دید اندیشکدههای جهان در ماهی که گذشت
برهان , 31 خرداد 1392 ساعت 19:07
با توجه به اهمیت انتخابات، ایران در صدر تحلیلها و بررسیهای این اتاقهای فکری قرار داشت.
به گزارش حدیدنیوز، در نسخهی چهارم از بررسی «جایگاه ایران در اندیشکدههای جهان در ماهی که گذشت»، به بررسی موضوعات زیر از دید این اتاقهای فکر پرداختهایم:
نخست، تحلیل این اندیشکدهها در مورد انتخابات، چه در صفبندیهای پیش از احراز صلاحیتها، چه بعد از تأیید صلاحیتها و چه بعد از انتخابات. دوم، بررسی تحریمها. سوم، تحلیل در مورد مسائل هستهای ایران. چهارم، نقش ایران در تحولات جهانی و منطقهای و پنجم، یکی از موضوعات بسیار مهم در خصوص انتخابات که بیشترین تحلیل را به خود اختصاص داد تلاش برای پیگیری این خط بود که رئیسجمهور در ایران یک نقش سمبلیک دارد.
نخست: انتخابات
الف) پیش از انتخابات
طی ماه گذشته، بیشترین تحلیلهای اندیشکدههای جهان در مورد ایران، پیرامون انتخابات ایران رقم خورد. این تحلیلها قبل و بعد از تأیید صلاحیتها صورت گرفته است که به آن اشاره خواهیم کرد.
قبل از تأیید صلاحیتها: به برخی از این تحلیلها اشاره خواهیم کرد. اندیشکدهی «بروکینگز» در مقالهای به قلم «سوزان مالونی»، در تحلیلی در خصوص انتخابات و ساختار قدرت سیاسی در ایران، بر خلاف خطی که معتقد به سمبلیک بودن رئیسجمهور است، معتقد است مشاهدهی رفتارهای عجیب و غریب احمدینژاد در طول هشت سال گذشته، هر چقدر هم که برای ما بیحاصل باشد، دستکم برای چندمین بار به ما نشان خواهد داد که مقام ریاستجمهوری در ایران چندان هم تشریفاتی نیست.
برخی از اندیشکدهها نیز صحبت از صفبندیهای انتخاباتی میکردند؛ به گونهای که اندیشکدهی «مرکز مطالعات الجزیره»، در گزارشی به قلم «فاطمه الصمادی» نوشته است که «شکی نیست که تصمیم رفسنجانی برای نامزدی، حرکتی است که تمام رویدادهای دیگر انتخاباتی در ایران را تغییر داده و موجب سردرگمی شدید شده که این سردرگمی با واکنش موج اصولگرایان آغاز شده است.»
اندیشکدهی «بروکینگز» در گزارشی به قلم «جواد صالحی اصفهانی» نوشت که طبق معمول، ترکیبی از مسائل اقتصادی و اجتماعی در ذهن رأیدهندگان وجود دارد، اما تفاوتهای مابین نامزدها در روشهای حل مشکلات فزایندهی اقتصادی ایران موضوعیت بیشتری دارد. پوپولیستها، به رهبری مشاور نزدیک احمدینژاد، یعنی اسفندیار رحیم مشایی، به مردم قول توزیع مجدد یارانههای بیشتری را دادهاند. واقعگرایان و اصلاحطلبان، به رهبری هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور سابق، بر سر احیای مجدد رشد اقتصادی بحث میکنند.
کارگروه ویژهی ایران در «شورای آتلانتیک»، در گزارشی راهبردی، به قلم «یاسمین آلم» و «باربارا اسلاوین» نوشت که «اگرچه انتخابات ایران از نظر غرب و بر اساس معیارهای غربی، آزاد، عادلانه یا رقابتی محسوب نمیشوند، اما معیاری برای ثبات و پایداری جمهوری اسلامی در زمانی که فشارهای خارجی و نارضایتیهای داخلی روزبهروز بیشتر میشوند، خواهند بود. نتیجهی انتخابات و شیوهی برگزاری آن ممکن است پیامدهای مهمی برای سیاستهای خارجی ایران، از جمله برنامهی هستهای نیز در پی داشته باشد.»
بعد از تأیید صلاحیتها: «امریکن انترپرایز» در گزارشی به قلم «مایکل روبین» نوشت: شورای نگهبان هشت نامزد را برای رقابت در انتخابات ریاستجمهوری ماه آیندهی ایران انتخاب کرده است و مطبوعات غربی بر حسب وظیفه، بعضی از این کاندیداها را اصلاحطلب جلوه میدهند. درست مثل این است که بگوییم روزی در کرهی شمالی انتخاباتی برگزار خواهد شد که در آن پسرعموی فرضی کیم جونگ اون، که برکنار شده بود، ناگهان اصلاحطلب شده است؛ چون فرمان داده کسانی که در اردوگاههای زندانهای کره شمالی هستند به جای روزانه ۸۵۰ کالری ۹۰۰ کالری غذا دریافت کنند. در هر صورت، پس از حذف رفسنجانی (که به اشتباه میانهرو محسوب میشد) توسط شورای نگهبان، حالا مطبوعات، حسن روحانی، مذاکرهکنندهی سابق هستهای و محمدباقر قالیباف، شهردار تهران را میانهرو، مصلحتگرا یا اصلاحطلب مینامند. خوب، قالیباف را کنار میگذاریم. روحانی چطور؟ او معتمد محمد خاتمی، رئیسجمهور پیشین است که غرب او را هم اصلاحطلب تلقی میکرد.
مجلهی «فارن افرز» در گزارشی به قلم «هومن مجد» نوشت که «پس از رد صلاحیت دو نامزد مهم انتخابات، یعنی علیاکبر هاشمی رفسنجانی و اسفندیار رحیم مشایی،صاحبنظران اعلام کردند که مردم ایران دیگر به انتخابات نگاه مثبتی نخواهند داشت و شاید حضور پررنگی در آن نداشته باشند. اما هرچند درست است که اخذ رأی در ایران کاملاً آزاد و منصفانه نیست، ولی این بدان معنا نیست که مردم ایران آن را مهم به شمار نیاورند.»
اندیشکدهی شورای روابط خارجی، در گفتوگویی با «فریده فرهی» استاد «دانشگاه هاوایی»، به بررسی روند انتخابات ریاستجمهوری ایران پرداخت و نوشت «در آستانهی انتخابات ۱۴ ژوئن، شورای نگهبان دو تن از نامزدهایی که به نظر نظام قدرت بالقوه جهت ایجاد خطر داشتند را رد صلاحیت کرد که یکی از آنان علیاکبر هاشمی رفسنجانی بود. این تصمیم حرکتی رو به عقب برای اصلاحطلبان، محافظهکاران میانهرو و افرادی که به شکلی از نامزدی وی حمایت میکردند محسوب میشوند.» فرهی معتقد است نتیجهی انتخابات خط مشی کشور را پس از چند سال طی ناهمواری، دوباره تغییر خواهد داد. اما بدون شک عدم موافقت ایران با مواضع آمریکا، همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند.
اندیشکدهی واشنگتن در گزارشی به قلم «مهدی خلجی»، بعد از عدم احراز صلاحیت هاشمی و مشایی، نوشت: «رد صلاحیت مشایی و رفسنجانی، یک بار دیگر شکاف نهفته در قلب ساختار سیاسی ایران را که مربوط به مقامهای اجرایی دوگانهی رهبر و رئیسجمهور است، به نمایش میگذارد. هنگامی که آیتالله خامنهای به صورت علنی از انتخاب مجدد بحثبرانگیز احمدینژاد در سال ۲۰۰۹ حمایت کرد، هیچ کس نمیتوانست تنشهای بیسابقهای را که پس از آن در میان دو مقام اصلی کشور ایجاد شد، پیشبینی کند.»
ب) بعد از انتخابات
البته با وجود اینکه از زمان اعلام نتایج انتخابات زمان زیادی نمیگذرد، ولی این مانع از این نشد که موضوع انتخاب مورد بررسی آنها قرار نگیرد. برخی از این اندیشکدهها به ابراز «شوکآور بودن» نتیجهی انتخابات ایران پرداختهاند و برخی نیز در تغییر موضعی شفاف و بسیار متناقض با رویکردهای سابق و تحلیلهای پیشین، به تعریف و تمجید از تلاش ایران برای «تغییر رسیدن و امید» یاد کردهاند.
اندیشکدهی آمریکایی «بروکینگز» در گزارشی به قلم «سوزان مالونی»، اولین واکنش خود را نسبت به نتیجهی انتخابات نشان داد و نوشت «پس از یک روز حضور گستردهی مردم در پای صندوقهای رأی و تأخیری غیرمنتظره در اعلام نتایج اولیه، به نظر میرسد که ایران یک بار دیگر جهان را غافلگیر کرده است؛ چرا که انتخابات ریاستجمهوری این کشور که در آغاز انتظار میرفت تنها نمایشی از پیش تعیینشده برای خودنمایی نامزد اصلح مورد حمایت و دستپروردهی رهبر جمهوری اسلامی باشد، اکنون آرامآرام به نفع یک روحانی جلو میرود که شعار و پیام مبارزات انتخاباتیاش امید و تغییر بوده است.»
«المانیتور» در گزارشی به قلم «باربارا اسلاوین»، با اشاره به انتخاب «حسن روحانی»، نوشت که «روابط ایران با غرب طی شانزدهسالی که روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، به طور چشمگیری بهبود یافت. از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ که روحانی رهبری مذاکرات با اروپاییها را به عهده داشت، ایران عناصر برنامهی هستهای خود را به تعلیق درآورد. اما پس از اینکه محمود احمدینژاد رئیسجمهور شد، این کشور غنیسازی اورانیوم را به شدت سرعت بخشید. در نتیجه، شورای امنیت سازمان ملل، شش بار رأی به محکوم کردن ایران داد و آمریکا و متحدان اروپاییاش تحریمهای بسیار ظالمانهای بر مؤسسات ملی ایران و صادرات نفت این کشور اعمال کردند.»
اندیشکدهی «مرکز وودرو ویلسون»، در مقالهای به قلم «شائول بخاش»، ضمن بررسی پیروزی غیرمنتظرهی حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری، سعی کرد تا مقایسهای را بین او و دیگر رؤسای جمهور ایران انجام دهد. نویسنده بر این باور است که «اگرچه وعدههای اصلاحات حسن روحانی به شدت وعدههای محمد خاتمی در خرداد ۷۶ نیست، اما او نیز میتواند تا حدودی وعدهی تغییر خود را عملی کند؛ اگرچه ممکن است با گذشت سال اول ریاستجمهوری، با موانعی از سوی محافظهکاران روبهرو شود.»
اندیشکدهی آمریکایی «انجمن آسیا» در گزارشی به قلم «سوزان دی ماجیو»، معاون برنامههای سیاست جهانی «انجمن آسیا»، به بررسی پیروزی حجتالاسلام روحانی در انتخابات ایران پرداخت. او مدیر طرح روابط ایران و آمریکا در «انجمن آسیا» است و از سال ۲۰۰۱ به بعد، در مذاکرات «مسیر۲» با مقامات ایرانی حضور داشته است. او یکی از ۳۵ کارشناسی است که گزارش جدید با عنوان «گزینههای راهبردی برای ایران: تعدیل فشار با دیپلماسی» را امضا کرده است. این گزارش توسط اندیشکدهی «پروژهی ایران» منتشر شده است.
دوم: ریاستجمهوری در ایران سمبلیک است
یکی از موضوعات بسیار مهمی که برخی اندیشکدهها سعی در خطدهی آن برای رسانهها داشتند تأکید بر این است که ریاستجمهوری نهادی سمبلیک در ایران است و همهی تصمیمات بر اساس خواست وی صورت میگیرد و این موضوع در مقالهی «ساختار قدرت سیاسی» توسط آسوشیتدپرس تحلیل شده بود. در آن مقاله به این اشاره شده بود که شش نهاد قدرت تأثیرگذار در ایران، در اساس هیچ ارتباطی با رئیسجمهور ندارند و به طور مستقیم تحت نظر رهبری اداره میشوند. در همین راستا، آسوشیتدپرس در گزارشی نوشت که «اشتباه نکنید انتخابات ایران اهمیتی ندارد. ریاستجمهوری در ایران بیشتر به ظاهر مربوط است تا به ماهیت.» در راستای این خط فکری، «مایکل روبین» اضافه کرد: «کنترل اوضاع قاطعانه در دستان رهبر است.» با این مقدمات، وی نتیجه میگیرد که «بنابراین چرا انتخابات ایران از اهمیت برخوردار است؟»
اندیشکدهی انگلیسی «چتم هاوس» نیز در گزارشی اظهار داشت: «آیتالله خامنهای میخواهد رئیسجمهور بعدی ایران کسی باشد که با نظر وی موافق بوده و کاری را که او میخواهد به انجام رساند.» سفیر سابق انگلیس در ایران و لیبی اضافه کرد: «احتمال اینکه چنین شخصی روی کار آید زیاد است. هیچ یک از کاندیداهای برگزیده، پایگاه قدرت برجسته یا شخصیتی متمایز از ایدهآلهای کنونی نظام حاکم ندارند.»
«سِر ریچارد دالتون» افزود: «حکومت ایران امیدوار است که این انتخابات شخصی را به قدرت رساند که بتواند به حوزههای مختلف، از آیتالله خامنهای گرفته تا مردم، خدمت کند. اما تنها بخشی از سیاستهای ایران توسط رهبری مدیریت میشود. بخشی از آن نیز در دستان رأیدهندگان و خود نامزدهاست و بنابراین سیاست ایران غیرقابل پیشبینی خواهد بود.»
اندیشکدهی «واشنگتن» نیز نوشت: «انتخابات ریاستجمهوری آتی ایران بدون شک توانایی آیتالله خامنهای در مدیریت سیاستهای داخلی را تقویت خواهد کرد و پایگاه قدرت وی را مستحکمتر خواهد ساخت.»
اندیشکدهی «بروکینگز» در گزارشی که پیش از انتخابات ریاستجمهوری ایران نوشته شده است گفت: «حسن روحانی به دنبال چه هدفی است؟ او به عنوان یکی از هشت نامزد رسمی انتخابات، باید تبلیغات انتخاباتی محتاطانهای در پیش داشته باشد؛ چرا که به هر حال در شرایط امروز ایران هیچ چیز مشخص و شفاف نیست؛ اما به لطف رهبر ایران، آیتالله خامنهای، قوانین بازی انتخاباتی به خوبی مشخص و تعیین شده است.»
«سوزان مالونی» نیز در ادامهی همین خط سمبلیک جلوه دادن رئیسجمهور در ایران، افزود: «آیتالله خامنهای انتظارات خود از انتخابات را به شکل جدی و واضح اعلام کرده است؛ به گفتهی او، این کارزار یک حماسه به نفع حکومت خواهد بود و نامزدها از هر گونه اشاره یا صحبت که بویی از امتیازدهی به دشمن داشته باشد دوری خواهند کرد. لذا هر تحرکی که نشانی از احیای جنبش سبز یا تکرار ناآرامیهای عمومی داشته باشد، که چهار سال پیش، پس از انتخابات رخ داد، از سوی حکومت تحمل نخواهد شد. مقامات امنیتی ارشد ایران جهت برطرف شدن هر گونه کجفهمی، که احیاناً هنوز وجود دارد، هشدارهای جدی و خطرناکی دادهاند.»
نشریهی آمریکایی «فارن افِرز» که توسط اندیشکدهی شورای روابط خارجی منتشر میشود نیز در ادامهی القای همین خط فکری نوشت: «بسیاری از مفسران، به این علت که در هر صورت آیتالله خامنهای تمامی تصمیمات سیاسی مهم را اتخاذ خواهد کرد، از پرداختن به انتخابات پیش رو در ایران سر باز زدهاند. اما ظاهراً انتخابات ریاستجمهوری برای رهبر ایران مهم است و دقیقاً به همین دلیل باید برای ناظران غربی نیز اهمیت داشته باشد.»
«دنیس راس»، عضو ارشد اندیشکدهی واشنگتن و دستیار ویژهی اسبق «اوباما» در امور خاورمیانه، اضافه کرد: «این انتخابات را باید به عنوان عرصهای در نظر گرفت که نیات سیاسی رهبر، از جمله مسائل مربوط به برنامهی هستهای را نشان میدهد.»
سوم: جایگاه ایران در منطقه و جهان
الف) در جهان
ایران و آمریکا: پایگاه تحلیلی «ریلکلیرورلد»، به قلم دکتر رابرت کاپلان، تحلیلگر ارشد اندیشکدهی اطلاعاتیامنیتی استراتفور و نویسندهی کتاب پرفروش «انتقام جغرافیا» و کامران بخاری، معاون امور خاورمیانه و آسیای جنوبی در مؤسسهی استراتفور مینویسد: همان گونه که به دنبال حملهی آمریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق، در سقوط حکومت این کشور مشاهده شد، این گونه حمایتها سبب ایجاد عدم توازن در قدرت منطقه میشود؛ زیرا پس از آن، ایران قادر به ایجاد حوزهی نفوذ بههمپیوستهای گردید که از غرب افغانستان تا مدیترانه گسترش مییافت؛ آنچه فقط از طریق بهار عربی که در حال رسیدن به سوریه است مهار شد. آخرین چیزی که واشنگتن باید در جستوجوی آن باشد ایجاد خاورمیانهای جدید حول محور عربستانی است که خود وارد دورانی از یک بیثباتی بزرگ شده و به هر قیمت مصمم به تضعیف نفوذ ایران در حوزهی شمالی خاورمیانه است.
حتی اگر این به معنای اختیار دادن به گروههای جهادی باشد. در مقابل، هرچند حکومت و دولت ایران ممکن است با بحرانهای شدیدی مواجه گردد، اما باید خاطر نشان ساخت که حکومت این کشور منسجمتر از عربستان است؛ در حالی که عربستان سعودی اکنون دیگر کل شبهجزیرهی عربستان نیست. ایران کموبیش به معنی فلات ایران است؛ فلاتی که نه تنها خاورمیانه و آسیای میانه، بلکه دو منطقهی عمدهی تولید انرژی، یعنی خلیج فارس و دریای خزر را شامل میگردد. ایران شیعه، با منطق جغرافیاییاش، به جای تبعیت از شیوهی ساخته و پرداختهی یک خاندان، وارث دولتهای ایرانی عصر طلایی، یعنی دورانی است که در آن، پارس نخستین قدرت بزرگ جهان محسوب میشد. ایران دارای تمدنی غنی و التقاطی است. این کشور حتی در حکومت فعلی، مشابهتی از بنیانهای دمکراتیک دارد؛ در حالی که آنچه در عربستان سعودی وجود دارد، فقدان کامل هر گونه حس دمکراسی است. بنابراین غرب باید در سالهای آینده، برای آشوبهای منطقه، که طی آن متحدانش دوباره مهرهچینی میشوند، آماده شود.
اندیشکدهی «واشنگتن» در گزارشی تحت عنوان«آمریکا یا اسرائیل؛ کدامیک باید به ایران حمله کند؟»به قلم «ژنرال جیمز کارترایت»، از اندیشکدهی «مطالعات راهبردی و بینالمللی» و «ژنرال آموس یادلین»، رئیس اندیشکدهی صهیونیستی «مطالعات امنیت ملی»، به بررسی سناریوی احتمالی برای تصمیمگیری آتی آمریکاـاسرائیل در مورد برنامهی هستهای ایران پرداخت و نوشت با توجه به وجود گزینههای دیگر، گزینهی نظامی علیه برنامهی هستهای ایران باید آخرین گزینهی ممکن باشد. آمریکا باید در مورد موضوعات مشترک، موضع خود را در قبال ایران، از موضع تقابل به موضع همکاری عملی تغییر دهد.
اندیشکدهی «واشنگتن» در گزارشی راهبردی، به قلم «سعید گلکار» نوشت: طی سه دههی گذشته، حکومت ایران توانسته از بحرانهای داخلی و خارجی متعددی جان سالم به در ببرد. جمهوری اسلامی توانسته است تهدیدهای داخلی و تهدید در مرزها از جمله تلاش برای کودتا تا جنگ و اخیراً، شورشهای دستهجمعی و تحریمهای هستهای را خنثی کند و در عین حال از مداخلات بیگانگان ممانعت کند.
ایران و مصر: «رضا اخلاقی» از اندیشکدهی «انجمن سیاست خارجی»، در گفتوگویی با «اریک ترگر»، عضو «اندیشکدهی واشنگتن»، از وی سؤالاتی در زمینهی نظر رهبران مصر دربارهی راهبرد ایران در منطقه و انتخابات ریاستجمهوری آتی پرسیده است. ترگر اشاره کرد که «دولت ایران باید بداند که سیاستهای این کشور به تدریج در حال از دست دادن محبوبیت در کشورهای عربی است و این امر دو دلیل میتواند داشته باشد. اول اینکه سلفیها، که به شدت با ایران مخالفاند، در بسیاری از دولتهای جدید عربی به عنوان یکی از قدرتهای مهم پس از انقلاب ظاهر شدهاند. با توجه به گرایش جماعت اخوانالمسلمین مصر به ایران، سلفیهای این کشور کارزاری علیه این گروه تشکیل دادهاند. دومین دلیل این است که اقدامات ایران موجب افزایش شکاف بین مسلمانان شیعه و سنی شده است و در نتیجه به گسترش تنشی که اکنون از سوریه به عراق سرایت کرده نقش فعالی داشته است. لذا بهتر است ایران دست از حمایت از سیاستهای تفرقهافکن مالکی در عراق و همچنین پشتیبانی از حکومت اسد در سوریه بردارد. حمایت از این دو و سیاستهایشان تنها موجب خواهد شد بازخورد منفی شدیدتری به ایران وارد شود و آتش خشونت در منطقه شعلهورتر شود.»
اندیشکدهی«شورای روابط خارجی» به قلم «استیون کوک» نوشت: «به نظر میرسد مصر و ایران بیشتر درگیر یک رقابت استراتژیک باشند تا یک همکاری استراتژیک. هرچند رقابت و عدم اطمینان را باید دو ویژگی روابط بین ایران و قاهره محسوب کرد، اما در حال حاضر، شرایطی فراهم شده که فرصت و انگیزهی ایجاد روابطی خاص را ایجاد نموده؛ روابطی که کمتر رقابتی و شاید عمداً بیشتر حاکی از همکاری است. از سوی دیگر، تهران با دورنمای یک شکست استراتژیک مهم در خاور نزدیک مواجه است. اگر بشار اسد سرانجام تسلیم جنگ داخلیای شود که کشورش درگیر آن شده، وضعیت ایران در سوریه و لبنان به میزان قابل توجهی دشوارتر میشود. در این شرایط، میتوان پذیرفت که ممکن است تهران بخواهد از منافع قاهره در جهت بهبود روابط دوجانبه و وضعیت اقتصادی بیثبات خود، به عنوان یک اقدام احتیاطی در مقابل شکستهای احتمالی در مناطق دیگر بهرهبرداری کند. ایران و مصر، هر دو تمایل دارند به آمریکا، اسرائیل و عربستان نشان دهند که آنان ترسو، آلت دست و قابل خریداری نیستند. به همین دلایل بود که در اوت سال گذشته مرسی پیشنهاد ورود ایران را (همراه با ترکیه و عربستان سعودی) در گروه چهارجانبه در منطقه برای حل مسائل سوریه مطرح نمود.»
نقش سپاه: اندیشکدهی «امریکن انترپرایز» در مطلبی نوشت که «تمامی انرژی بر تحلیل انتخابات صرف شده و در عوض دیپلماتها، روزنامهنگاران و تحلیلگرانِ اطلاعاتی، در مورد مسائل مهم اطلاعات و آگاهی کم و ناقصی دارند. پس از ۳۳ سال دشمنی با جمهوری اسلامی، هنوز نمیدانند درک و شناختی که ما از سپاه پاسداران داریم مربوط به گروههای سیاسی است که در نهایت اهمیتی نخواهد داشت.»
اندیشکدهی «امریکن انترپرایز»، در گزارشی با همین مضمون، ضمن یاد کردن از نفوذ و قدرت جهتدهی قابل توجه سران ردهبالای سپاه در قبال سیاستهای مختلف داخلی و خارجی ایران و اشاره به انسجام، هماهنگی و زمانبندی دقیق اظهارات این افراد در خصوص مسائل مهم، این گونه برداشت میکند: «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در امور امنیت ملی ایران، یک عامل فوقالعاده تأثیرگذار محسوب میشود. سپاه بر برنامهریزی و اجرای سیاستهای ایران در قبال مسئلهی هستهای، درگیریها در سوریه، عملیاتهای نامتقارن در سطح جهانی، امنیت داخلی و بسیاری از موضوعات دیگر دارای نفوذ چشمگیری است. با تحلیل الگوهای بهکاررفته و محتوای این اظهارات علنی، میتوان به شناختی بسیار مهم و حیاتی در خصوص شیوهی تفکر برخی از تصمیمگیرندگان ایرانی در مورد چالشهای امنیتی و راهبردهای کشور در برابر آنها دست یافت. به نظر میرسد که در مورد مسائلی که بیش از همه مورد توجه آمریکاست، سران سپاه کاملاً همرأی و متحد و در ارتباط تنگاتنگی با رهبر ایران، آیتالله علی خامنهای، بوده و با سرسختی در برابر آمریکا جبهه گرفتهاند.»
اندیشکدهی «واشنگتن» در گزارشی تحت عنوان«آمریکا یا اسرائیل؛ کدامیک باید به ایران حمله کند؟»به قلم «ژنرال جیمز کارترایت»، از اندیشکدهی «مطالعات راهبردی و بینالمللی» و «ژنرال آموس یادلین»، رئیس اندیشکدهی صهیونیستی «مطالعات امنیت ملی» نوشت: «مذاکرات مستقیم بین فرماندهی کل نیروهای آمریکایی، لیود جی آستین و فرماندهی سپاه قدس ایران، سرلشگر حاج قاسم سلیمانی، میتواند مؤثر واقع شود. سرلشگر سلیمانی، بعد از وقایع یازده سپتامبر، نقش مهم و سازندهای در مبارزه با القاعده در افغانستان ایفا کرد. با وجود اتهاماتی که علیه او در آمریکا مطرح میشود، وی در خروج امن نیروهای آمریکا از افغانستان بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۳ بسیار مؤثر بود.»
نقش سایبری ایران: اندیشکدهی آمریکایی «شورای آتلانتیک» در مقالهای ضمن بررسی نگرانیهای مقامات سابق و فعلی دولت آمریکا نسبت به حملات سایبری ایران علیه شرکتهای انرژی این کشور، به این موضوع اشاره دارد که این اقدامات ایران میتواند آنها را در معرض حملات انتقامی آمریکا قرار دهد. نویسنده با استناد به صحبتهای مقامات آمریکایی، از جمله لئون پانتا، بر این باور است که «حملات اخیر علیه تأسیسات آرامکو در عربستان میتواند نشان از عزم جدی ایران برای آسیب زدن به شرکتهای آمریکایی داشته باشد.»
ب) در منطقه
خلیج فارس: اندیشکدهی «مؤسسهی واشنگتن»، در گزارشی راهبردی تحت عنوان «مقابله با چالش ایران: توانمندی نظامی شورای همکاری خلیج فارس و همکاری امنیتی آمریکا»،به قلم «مایکل نایتز»، نوشت که «شورای همکاری خلیج فارس، علیرغم کاهش بودجهی نظامی آمریکا و افزایش نگرانیها در مورد تمایلات برتریجویانه و برنامههای هستهای ایران همچنان نیروی نظامی آمریکا را مرکز تلاشهای امنیتی خود میدانند. واشنگتن چطور میتواند بدون تشدید تنشهای نظامی، بیثبات ساختن منطقه یا بازسازی کامل مؤسسات و روابطی که مدتها به سختی برای ایجاد آنها تلاش کرده، تلاشهای دفاعی شورای خلیج فارس علیه ایران را تحکیم کند؟»
اندیشکدهی آمریکایی «مطالعات راهبردی و بینالمللی»، در گزارش راهبردی جدید خود به قلم «آنتونی اچ. کوردزمن» در نهایت، ارزیابی توازن نظامی خلیج فارس نشان میدهد که آمریکا باید علاوه بر ایران به طیف وسیعی از عوامل غیرقابل پیشبینی، که پیش از این ذکر شد، توجه داشته باشد. ایران تنها تهدید یا ریسک موجود در خلیج فارس نیست و نیروهای موجود در خلیج فارس فقط بخشی از تحولات استراتژیکی هستند که توازن آینده را شکل خواهند داد.» و «برایان گولد» نوشته است: «آمریکا باید چارهای بیندیشد، زیرا تا زمانی که حکومت فعلی ایران همچنان در رأس قدرت باشد، تنگهی هرمز از اهمیت استراتژیک برخوردار باشد و ایران به دنبال آن باشد که خودش را به عنوان قدرت برتر منطقه تثبیت کند. این کشور به رقابت نظامی با آمریکا و کشورهای منطقه ادامه خواهد داد. ایران با ممانعت از پیشرفتهای دیپلماتیک غیرقابل پیشبینی، حضور آمریکا در خاورمیانه را به چالش میطلبد و آن را تضعیف میکند.
نقش ایران در سوریه: اندیشکدهی صهیونیستی «مرکز امور عمومی اورشلیم»، در گزارشی به قلم «شیمون شاپیرا»، مینویسد: «ایران تحت هیچ شرایطی نمیخواهد سوریه را از دست بدهد. به همین منظور، برای تحت کنترل درآوردن این کشور برنامههایی دارد. یکی از اظهارات مهم پیرامون اهمیت سوریه در سیاست ایران را مهدی طائب عنوان کرد. وی اخیراً اظهار داشت که سوریه سیوپنجمین استان ایران بوده و از لحاظ استراتژیک اهمیت آن بیشتر از خوزستان است. با حفظ سوریه، قادر خواهیم بود خوزستان را پس بگیریم، اما اگر سوریه را از دست دهیم، حتی نخواهیم توانست تهران را حفظ کنیم. طائب به طور خاص سوریه و استانی را که تحت کنترل کامل ایران است را با یکدیگر مقایسه کرد. مسئلهی مهم در اظهارات وی این بود که ایران نمیتواند قبول کند که سوریه را از دست دهد.»
اندیشکدهی «مطالعات امنیت ملی اسرائیل» در گزارشی به قلم «امیلی بی لاندو» و «افرایم آسکولای»، ضمن بررسی میزان پایبندی اوباما به سیاست بازدارندگی، دولت این کشور را از سیاست مهار در قبال ایران اتمی بر حذر میدارد. آنها معتقدند از آنجایی که آمریکا تصمیمی برای حمله به سوریه ندارد، این موضوع میتواند احتمال حمله به ایران را افزایش دهد؛ چرا که بر خلاف سوریه، حمله به ایران اهداف از پیش تعیینشدهای دارد و چگونگی استفاده از نیروهای نظامی در آن کاملاً روشن است.
اندیشکدهی «بروکینگز» در گزارشی به قلم «مایکل دوران» نوشت: «هنری کیسینجر در سال ۲۰۰۱ نوشت: به غیر از ایران، آمریکا با ملل کمی در جهان دلیل نزاع یا منافع سازگار دارد. این جمله صرفاً ارزیابی کیسینجر نیست، بلکه مبین میل شدید بیشتر مقامات سیاست خارجهی آمریکاست. آمریکا بیش از سه دهه با جمهوری اسلامی ایران اختلاف داشته است؛ اما در تمام این مدت، حتی سرسختترین افراد واقعبین در آمریکا رویای همکاری با ایران را در سر پروراندهاند.»
اگر آمریکا در کنفرانس ژنو، حتی به صورت غیرمستقیم، در پی کمک تهران باشد؛ صرفاً نقشی را که ایران در پروپاگاندای خود برای آن مشخص کرده است میپذیرد. کنفرانس ژنو در خاورمیانه به عنوان نشانهای از پسرفت آمریکا تعبیر میشود. وقتی اسد خطوط قرمز آشکار آمریکا در مورد سلاحهای شیمیایی را نادیده گرفت، دولت اوباما در پاسخ از اپوزیسیون سوریه، خواست با نمایندگانش نشستی داشته باشد. در واقع این واکنش توسط همهی کشورهای خاورمیانه تجدید احترام به یک حکومت مرگبار تلقی میشود.
بسیاری از کشورهای خاورمیانه، حذف خطوط قرمز توسط خود آمریکا را بخشی از الگوی کاپیتولاسیون به ایران تلقی میکنند. اسد بهترین همپیمان تهران است. بنابراین طبیعی است که دوستان عرب آمریکا، سیاستهای آمریکا در مقابل سوریه را خلاف پیشینهی مشکل ایران تعبیر کنند. طی دههی گذشته، تهران بارها هشدارهای صریح در خصوص برنامهی هستهای خود را نادیده گرفته است. اما غرب از همهی خطاهای آن استقبال کرده و آنها را به طور ضمنی عمل انجامشده محسوب کرده است. امروز هیچ کس باور نمیکند که آمریکا واقعاً جلوی برنامهی هستهای ایران را خواهد گرفت. کنفرانس ژنو، با مشارکت ایران یا بدون آن، نمونهی دیگری از عقبنشینی آمریکا، علیرغم سیاستهای پرخاشگرانهی ایران است.
مجلهی آمریکایی «نشنال اینترست»، در مقالهای به قلم «پائول پیلار»، ضمن بررسی نقش احتمالی ایران در روند حل بحران سوریه، به تحلیل فضای سیاسی آمریکا و مقاومت این کشور در برابر شرکت ایران در کنفرانس سوریه میپردازد. او معتقد است که به هر قیمت ممکن باید پای ایران را به این مذاکرات باز کرد؛ چرا که این کشور یکی از حامیان مهم بشار اسد به شمار میآید و بدون حضور مقامات این کشور نمیتوان به موفقیت دست یافت.
اندیشکدهی «شورای آتلانتیک» به قلم «راجان منون» مینویسد: ایران بنا به دلایل مذهبی و استراتژیک، با اسد در ارتباط است. علویان، که اقلیت فرقهی مسلمان حاکم بر حکومت اسد هستند، شاخهای از اسلام شیعه، دین رسمی ایران، محسوب میشوند. اکثر مردم سوریه سنی هستند؛ اما ایران، سوریهی علویمحور را خنثیکنندهی کشورهای پادشاهی سنی در حوزهی خلیج فارس میداند. به علاوه، سوریه مجرای حمایت ایران از حزبالله (سازمان شبهنظامی سیاسی شیعه و کانون سیاستهای لبنان) است. حزبالله، این همپیمان ایران و دشمن اسرائیل، اکنون دوشادوش نیروهای اسد در حال مبارزه است.
چهارم: موضوعات هستهای
حالوهوای انتخاباتی ماه گذشته سبب شد تا موضوعاتی که مورد مناقشهی ایران و قدرتهای بزرگ در سطح بینالمللی است نیز ماهیتی انتخاباتی به خود بگیرد؛ از جملهی این موضوعات، مناقشهی هستهای ایران بود که تأثیرگذارترین موضوع ماه اخیر، تحلیل حسین موسویان در المانیتور بود. او ضمن اشاره به پایان دو دورهی سابق در بررسی پروندهی هستهای، یعنی در دوران خاتمی و در دوران احمدینژاد، اظهار داشته است: «گرچه تصمیم نهایی در اختیار مقام رهبری کشور خواهد بود، اما رئیسجمهور بعدی ایران نقشی بسیار مهم در شکلگیری راهبرد هستهای ایران خواهد داشت، زیرا رویهی مقام رهبری مدارا با دولتهاست.»
«سید حسین موسویان»، پژوهشگر «اندیشکدهی ویلسون» و رئیس سابق کمیتهی روابط خارجی شورای امنیت ملی ایران، اضافه کرد: «توصیهی من به گروه ۱+۵ این است که کلید جادویی برای پایان بخشیدن به این معضل در احترام به حقوق ایران در چهارچوب انپیتی است که از جمله شامل مقولهی غنیسازی میشود. به رئیسجمهور بعدی ایران هم این توصیه را میکنم که حداکثر شفافسازی و همکاری با آژانس بینالمللی انرژی هستهای را بپذیرد و همین طور در مورد آیندهی برنامهی هستهای ایران، تا حد امکان اطمینانهای لازم در مورد عدم انحراف به سمت ساخت سلاح را بدهد.»
وی همچنین اضافه کرده است: «برای دستیابی به یک پیشرفت چشمگیر، هم اوباما در دور دوم ریاستجمهوریاش و هم رئیسجمهور جدید ایران، نباید خود را در چهارچوب موضوعات هستهای محدود کنند؛ بلکه بایستی جامعتر از "جعبهی هستهای" بیندیشند و در جهت همکاری در مسائل مربوط به منافع مشترک دو ملت، از جمله معضلات سوریه، عراق و افغانستان و یا مقولات مربوط به امنیت انرژی گام بردارند. بهبود روابط ایران و آمریکا، به گونهای اجتنابناپذیر، بر امکان پیشرفت در مذاکرات همهجانبهی هستهای خواهد افزود.»
مجلهی «فارن پالیسی» نیز در گزارشی تحت عنوان «موضوع هستهای در انتخابات ریاستجمهوری ایران» نوشت: «در ماه ژوئن سال جاری میلادی، دو دورهی ریاستجمهوری احمدینژاد به پایان میرسد و فرد جدیدی به عرشهی سیاسی ایران پا خواهد گذاشت. در عین حال، کشور همچنان درگیر همکاری ۱+۵ است و از دیگر سو، مذاکرات جاری را با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در مرحلهی انجام دارد؛ لیکن سرعت پیشرفت کار پایین آمده است.»
«لیسی هیلی»، مدیر برنامهی خاورمیانه و سیاستهای دفاعی در اندیشکدهی «کنترل و منع گسترش تسلیحات»، اضافه کرد: «هرچند با مشخص شدن نتیجهی انتخابات، چهارچوب کلی رویکرد اتمی ایران بیشتر مشخص خواهد شد؛ اما به نظر میرسد این انتخابات تغییر چندانی در این مسیر ایجاد نخواهد کرد.» این اندیشکده با اشاره به «اشتباهات احمدینژاد در عرصهی بینالمللی و در جهت منزوی کردن ایران»، افزود: «در زمان ریاستجمهوری محمد خاتمی، رئیسجمهور اصلاحطلبی که قبل از احمدینژاد بر سر کار بود، ایران توان آن را داشت که تعهد خود به عقود بینالمللی را نشان دهد و رابطهی نسبتاً خوبی با کشورهای غربی داشته باشد. در همین دوره بود که ایران قبول کرد غنیسازی اورانیوم را تعلیق کند و به بازرسان سازمان ملل اجازه دهد به طور کامل به تأسیسات اتمی ایران دسترسی پیدا کنند. آیتالله علی خامنهای در تمام مدت، شرایط را با دقت تحت نظر داشت.»
برخی از اندیشکدهها نیز با تأکید بر قدرت ایران در سطح منطقه، به موضوع هستهای پرداختهاند. اندیشکدهی آمریکایی «مطالعات راهبردی و بینالمللی»، با انتشار جلد دوم گزارش راهبردی «توازن نظامی در خلیج فارس، قسمت دوم: ابعاد موشکی و هستهای» به قلم «آنتونی اچ. کوردزمن» و «برایان گولد»، به بررسی قدرت موشکی و هستهای ایران در رقابت با آمریکا پرداخت.»
«اندیشکده واشنگتن» در مقالهای به قلم «مایکل سینگ»، مدیرعامل این مؤسسه، با اشاره به پشتیبانی ایران از سوریه، اشاره کرد که این موضوع نمیتواند مانع پیشروی فعالیتهای هستهای این کشور شود.
«مجلهی دیپلمات» نیز در گزارشی به قلم «زاکاری کک» نوشت: «عقیدهی همگان بر این است که انتخابات ریاستجمهوری ایران تأثیر کمی بر مسیر مذاکرات ایران با گروه ۱+۵ در خصوص برنامهی هستهای تهران خواهد داشت. طبق این دیدگاه، همهی کاندیداهای ریاستجمهوری، وابسته به حکومت ایران و به آیتالله علی خامنهای، مقام معظم رهبری، نزدیک هستند و بنابراین بعید است موضع مذاکراتی ایران را تغییر دهند.»
اندیشکدهی آمریکایی «بروکینگز»، در گزارشی به قلم «استیون پایفر»، نوشت با وجود انکار و اعتراض ایران نسبت به اتهامات اتمی وارده، این کشور به شکل مشهودی پا را از اهداف اتمی صلحآمیز و غیرنظامی فراتر گذاشته است. در گزارش «آژانس بینالمللی انرژی اتمی» تأکید شده است ایران توانایی غنیسازی اورانیوم خود را گسترش داده و تنها در زمینهی فعالیتهای نگرانکنندهی اتمی محدودیتهایی اعمال کرده است. این خبر سؤالی را به ذهن متبادر میکند که ایران قصد دارد تا کجا در این مسیر اتمی پیش برود. پاسخ به این سؤال بسیار مهم است، چرا که بین ایرانی که قطعات یک سلاح اتمی را سوار یا حتی آزمایش کرده و ایرانی که توان اتمی شدن در طولانیمدت را دارد، ولی قدم نهایی برای تولید سلاح را برنداشته، تفاوت بسیاری وجود دارد.
اگر بخواهیم در حال حاضر به این سؤال پاسخ دهیم، باید بگوییم که جواب این سؤال را نمیدانیم. سازمانهای اطلاعاتی آمریکا ارزیابی کردهاند که ایران گزینهی تولید سلاح اتمی را در برنامه دارد، ولی هنوز تصمیمی برای ساخت بمب اتمی نگرفته است.
اندیشکدهی آمریکایی «مؤسسهی مطالعات عرب» در گزارشی نوشت: «دور اول مذاکرات هستهای در قزاقستان، خوشبینی در خصوص احتمال یافتن راهحل دیپلماتیک برای بحران هستهای ایران را افزایش داد. تحریمها اقتصاد ایران را از پا درمیآورند. به علاوه، اغتشاش در همپیمان ایران، یعنی سوریه و پیدایش اسلامگرایی سنی در خاورمیانه، موضع راهبردی ایران را تضعیف میکند.»
«ویلیام فالتون»، با اشاره به مبارزات انتخاباتی در ایران، اضافه میکند: «احتمال دارد یک رئیسجمهور میانهروی قوی بتواند قدرت نیروهای نظامی و امنیتی را مهار کند و از اختیارات ریاستجمهوریاش در شورای عالی امنیت ملی استفاده کند تا رهبر معظم ایران را برای توافق هستهای با غرب متقاعد کند.»
پنجم: تحریمها
از دیگر موضوعاتی که در ماه پیش مورد توجه اندیشکدههای جهان قرار گرفت، مسئلهی تحریمهاست. در همین راستا، «اندیشکدهی امریکن پراگرس» در مقالهای نوشت: «سفیر سابق آمریکا، که در کشورهای زیادی در خاورمیانه در سفارت آمریکا فعال بوده است، در خصوص تلاش کنگره برای افزایش تحریمها علیه ایران ابراز نگرانی کرده و اظهار داشته که فشار این تحریمها ممکن است در واقع به تلاشهای مداوم برای مقابله با برنامهی هستهای تهران خدشه وارد کند.»
«رایان کراکر»، سفیر سابق آمریکا، معتقد است موج جدید تحریمهای یکجانبه از سوی آمریکا، به جای اینکه ایران را وادار به اتخاذ موضعی جدید و صلحآمیز کند، ممکن است تأثیری دلسردکننده روی تلاشهای انجامشده برای حل دیپلماتیک بنبست موجود داشته باشد. «کراکر» در مصاحبهای با «لسآنجلس تایمز» گفت: «انجام تحریمها آسان است و پس از آن میتوانیم به خود بگوییم با کمک خدا توانستیم واقعاً آنها را زمینگیر کنیم؛ اما به نظر من، هر چه بیشتر این حکومت را تحت فشار قرار دهید، آنها سختکوشی بیشتری نشان خواهند داد.»
«پروفسور هایز براون» مینویسد «کراکر»، به عنوان یکی از اعضای «پروژهی ایران»، در یک هیئت کارشناسی دوحزبی برای بررسی بنبست هستهای ایران، گزارشی را امضا کرد که ماه گذشته منتشر شد. وی در این گزارش به همان نکاتی اشاره کرد که در مصاحبه با «لسآنجلس تایمز» خاطر نشان کرده بود. در این گزارش آمده است: «آمریکا حالا باید همان میزان انرژی و خلاقیتی که باید صرف ایجاد یک ائتلاف گستردهی بینالمللی جهت تحت فشار قرار دادن و به انزوا کشیدن ایران کند را به مذاکرهی مستقیم با ایران اختصاص دهد.» همچنین وی خاطر نشان کرده که استراتژی تحریمهای کنونی ممکن است نتیجهی معکوس داشته باشد.
مجلهی آمریکایی امور جهانی «دیپلماتیک کورییِر»، در مقالهای به قلم «توماس بونومو»، ضمن بررسی «ابعاد مذاکرهی مستقیم ایران و آمریکا»، به بیان «راهکارهای خود برای ممانعت از وقوع جنگی دیگر در خاورمیانه» میپردازد. او معتقد است که «این بار آمریکا باید همهی گزینههای خود را رو کند و تضمینهای امنیتی و مشوقهای اقتصادی قابل توجهی را به ایران بدهد و حتی در صورت لزوم، برای مدتی همهی تحریمهای اقتصادی را به صورت یکجانبه لغو کند تا بتواند اعتماد ایران را به دست بیاورد و این کشور را وادار به اجرای برخی محدودیتها کند.»
کد مطلب: 22113