مهرجویی در اثر آخرش به دلیل وجود برخی نا ملایمات ساختاری نتوانسته با مخاطب خود ارتباط برقرار کند .
کلافگی مخاطب در سالن های سینما
حرکت به سمت فحاشی کاری در کمدی
20 خرداد 1392 ساعت 17:36
مهرجویی در اثر آخرش به دلیل وجود برخی نا ملایمات ساختاری نتوانسته با مخاطب خود ارتباط برقرار کند .
به گزارش حدیدنیوز به نقل از تهران پرس، فیلم سینمایی چه خوب شد که برگشتی مدتی است که با قرار گرفتن در ردیف اکران سینما ها به معرض نمایش عمومی گذاشته شده است ولی به نظر می رسد به دلیل وضع ساختار نه چندان قوی و نبود هویت داستانی در آن زیاد به مذاق تماشاگران خوش نیامده است و بیشتر تماشاگر ناراضی از سالن های سینما بیرون می آیند .
با مرور كارنامه سينماي ايران به معدود هنرمنداني در مقام فيلمنامه نويس، كارگردان و بازيگر مي توان برخورد كه طي يك الي دو دهه، روند صعودي خود را در جريان توليدات فرسايش هنر سينما در جهان و به تبع آن در ايران حفظ كرده باشند و به شرط درآوردن نام هاي اين عرصه به زحمت مي توان به تعداد انگشتان دو دست به هنرمندان سينماگري رسيد كه طي دو دهه نه تنها حضور مستمري در سينما داشته اند كه همواره در تمامي آثار خود يك گام رو به جلو برداشته اند يكي از همين سينماگران، داريوش مهرجويي، كارگردان و فيلمنامه نويس كشورمان است كه سهم بسزايي در بدنه سينماي متفكر و انديشه ورز ايراني داشته است اما به نظر می رسد در اثر آخرش به دلیل وجود برخی نا ملایمات ساختاری نتوانسته با مخاطب خود ارتباط برقرار کند .
«چه خوبه كه برگشتي»، داستان دو دوست قديمي؛ «دكتر» (با بازي حامد بهداد) و «مهندس» (با بازي رضا عطاران) است كه دست سرنوشت بار ديگر اين دو را كنار يكديگر قرار مي دهد؛ «دكتر» كه سال ها در فرنگ (ينگه دنيا) زندگي كرده در زندگي شخصي خود شكست خورده و بعد از طلاق از همسر به وطن باز مي گردد تا با ياري آبياري ريشه هاي هويتي در خاك ايران، انرژي دوباره اي براي ادامه زندگي كسب كند، در اين ميان حضور دختر جواني (با بازي مهناز افشار) باعث مي شود تا به سطحي ترين شكل ممكن يك مثلث عاطفي ميان اين دو برقرار شود و اين دو دوست كه هر كدام بيش از نيم قرن از زندگي خود را پشت سر گذاشته اند ناگهان به فكر ازدواج مي افتند و حال تبديل به دو رقيب براي يكديگر مي شوند.
در اين ميان وجود يك شئي تاريخي كه شبيه به «بشقاب پرنده» است زمينه اختلافات اساسي ميان اين دو دوست را فراهم مي كند و چيزي حدود يك ساعت از فيلم ۹۰ دقيقه اي استاد صرف اختلافات و دعواهاي بچه گانه اين دو دوست با يكديگر مي شود و در پايان نيز آن ختر جوان با يك وكيل (با بازي همايون ارشادي) كه دليل حضورش در فيلم به هيچ وجه مشخص نيست(!) ازدواج مي كند و به اروپا سفر مي كند.
دختر، نماينده قشر روشنفكرنماي جامعه است كه بزرگترين دغدغه اش را «سنگ درماني» به عنوان يكي از عرفان هاي سطحي غربي تشكيل مي دهد و حال با تفكر قرار گرفته در سنت هاي رفتاري اين دو دوست، زمينه اختلافات فراواني را ميان آنها موجب مي شود!
باور كنيد اين داستان سطحي روايتگر اتفاقات آخرين تجربه استاد (بخوانيد مهرجويي) بر پرده نقره اي سينما است و چه حيف كه مخاطبان با خروج از سالن هاي سينمايي يك صدا فرياد مي زنند كه بهتر است استاد به «بازنشستگي» بيانديشد يا آنكه سينماي خود را به سينماي كودك و نوجوان آن هم از نوع سطحي خود بدل كند!
از سوی دیگر «چه خوب که برگشتی» تنها فیلمی که در ژانر کمدی در سی و یکمین جشنواره ی فیلم فجر اکران شد، پر از نام های اصیل و بزرگ است؛ از کارگردانش «داریوش مهرجویی» که آثاری چون «هامون» و «پری» و «اجاره نشین ها» در کارنامه خود دارد، تا بازیگرانی چون حسن پورشیرازی، رؤیا تیموریان، رضا عطاران، حامد بهداد، مهناز افشار و.. .
اما آنچه مخاطب می بیند، در حد تصورات و انتظاراتش از این کارگردان نیست و به همین دلیل در تمام طول فیلم، منتظر وقوع یک اتفاق است تا مسیر داستان عوض شود و محتوای فیلم کنجکاوی و علاقه وی را بربیانگیزد. اتفاقی که تا پایان فیلم رخ نمی دهد و به حق باید عنوان کرد که اگر نوع بازی و کاراکتر «رضا عطاران» از فیلم حذف شود، تحمل آن دشوار خواهد شد.
داستان فیلم از جایی شروع می شود که فرزاد(جراح دندان پزشک) پس از سال ها به ایران میآید، تا دور از مسائل آشفته زندگی اش نفسی تازه کند. ولی ورود او هم زمان است، با پدیدار شدن یک شیء مرموز شبه فضایی و خانم دکتر یاسمین و سنگ های جادویی اش، که در نهایت رفاقت دیرینه فرزاد و کامبیز را که سال هاست در همسایگی هم و در کنار دریا زندگی میکنند، به جدالی بیهوده می کشاند.
جدال بیهوده که مسیر اصلی داستان را نیز شکل می دهد، دقیق ترین توصیف برای مضمون اصلی فیلم است. جدالی که ابتدا تنها بر سر یک اتفاق ساده که ناشی از جا به جایی سوءتفاهم برانگیز یک شیء مرموز شبه فضایی است، بین دو دوست با رفاقت ۴۰ ساله رخ می دهد و تبدیل به یک جنجال بزرگ میان دو همسایه قدیمی شده که برای کمیک کردن این جنجال، کارگردان دست به هر نوع خلاقیتی می زند. از طرف دیگر برخلاف آنچه ظاهراً خواست و مقصود اصلی نویسنده بوده، حضور خانم دکتر، چندان هم برای دو مرد(کامبیز و فرزاد) رقابت برانگیز به نظر نمی رسد و اتفاقاً در کلیت داستان(بجز ۱۰ دقیقه پایانی فیلم) این موضوع جایگاهی ندارد و به نظر نمی رسد بخشی از دلیل کشمکش مردان داستان باشد.
اما از همه اینها عجیب تر، حضور همان شیء شبه فضایی و اتفاقات ماورایی و لیزر جادویی خانم دکتر در فیلم است که به راستی مخاطب را سردرگم و تبدیل به علامت سؤال می کند که این آیا بخشی از مجموعه اتفاقات سریال هری پاتر است که در حال تماشایش است؟ در پایان فیلم نیز همان گونه که مشخص نبود جنجال به آن بزرگی چگونه شکل گرفت، ناگهان همه چیز حل می شود و با ازدواج و رفتن خانم دکتر برای ماه عسل، که تا آن لحظه چندان نقش پر رنگی در جدال مردان نداشته، میان دو مرد نیز آشتی و سازش بر قرار می شود و دوباره با هم بر سر بازی شطرنجشان می نشینند.
«چه خوب که برگشتی» روایت انسان های تنهاییست که دور هم جمع شده اند، بدون خانواده و هر یک سرگذشتی دارند که به هیچ وجه خوب به شخصیتشان پرداخته نشده و تنها اشاره ای کوتاه به برخی از آنها می شود. ظاهراً هر کس از خارج آمده، آنجا طلاق گرفته و آمده( حوری یاسمین و فرزاد) و بارها هم اشاراتی به عوض شدن رفتار انسان های از خارج آمده، در طول فیلم می شود. آنهایی هم که اینجا بوده اند، مشخص نیست چه سرگذشتی داشته اند. تنها می دانیم «کامبیز» تا ۵۰ سالگی ازدواج نکرده و تنهاست، اما معلوم نمی شود خاله جان که آن همه بر ازدواج کامبیز تأکید دارد و تشویقش می کند، خودش چرا مجرد است؟ معلوم نیست همسر ملیحه که ۲ فرزند هم دارد، کجاست و «نجیب» چرا اداهایی شبیه زنان در می آورد؟ آیا این اداها تنها برای افزودن بر بار کمیک ماجراست؟
گویی کمدی ساختن در ایران، بدون فحاشی کاری ناممکن است؛ چراکه در این فیلم نیز اکثر صحنه های کمیک کار، با الفاظ نامناسب و فحاشی های مکرر همراه می شوند. از سوی دیگر بزرگتر این جمعِ تنها، خاله جان، نه تنها سهمی در بزرگتری کردن و خواباندن آتش دعوا و کمک به حل قضیه ندارد، بلکه خود یک پای جدال و دعواست و در مقابله به مثل و انتقام گیری کم نمی آورد. جالب تر اینکه پای دیگر دعوا نیز دو کودک فیلم هستند؛ شهاب و شاهین اصلی ترین نقششان، خلاقیت برای پیدا کردن راه هایی است برای انتقام گیری از همسایه در میانه دعوا و مادرشان هم به واسطه همین موضوع به آنها افتخار می کند. به هر راهی متوسل شدن برای انتقام گیری و استفاده از هر حربه ای، و همچنین استفاده از کودکان برای فحاشی و دعوا و ضربه زدن به طرف مقابل در فیلم، مسائلی قابل نقد و تأمل هستند.
در نهایت اینکه مشخص نیست بسیاری از وقایع و صحنه ها مانند صحنه چیدن بساط مصرف موادمخدر، برای چه در فیلم آمده اند و کارگردان چه هدفی را از معتاد نشان دادن کامبیز دنبال می کرده است؟ اساساً فیلم تکلیف روشنی در محتوا و فیلمنامه ندارد و کلیت اتفاقاتی که در داستان می افتد، بدون هیچ گونه نقطه فراز و فرود و حس تعلیقی، تنها تأسف مخاطب را بر می انگیزد، برای انتظاری که از آن همه نام داشته است و به همین دلیل بیشتر تراژدی است تا کمدی.
کد مطلب: 21501