چرا شما که مرتب دم از سینمای انقلاب می زنید با دست خودتان فیلمی را که درباره انقلاب ساخته شده نابود می کنید؟
عباس رافعی کارگردان کیمیا و خاک در گفت وگو با«حدیدنیوز»:
دست مدیران فرهنگی آلوده به تعطیلی سینمای انقلاب است
امیرحسین دهقان
28 مرداد 1391 ساعت 13:55
چرا شما که مرتب دم از سینمای انقلاب می زنید با دست خودتان فیلمی را که درباره انقلاب ساخته شده نابود می کنید؟
اشاره: فیلمسازی درباره موضوعات و اتفاقات سیاسی و انقلابی در سال ۱۳۵۷ همیشه دستمایه خوبی برای نویسندگان و کارگردانان سینما می باشد.زیرا تنوع و درام یک داستان جذاب در لایه های این اتفاق نهفته می باشد.اما به لطف مدیران و سیاست مداران نظام فرهنگی این نگاه و تشویق به ساخت فیلم با موضوع انقلاب و مضامین ارزشی بیشتر به یک شعار تبدیل شده است.«کیمیا و خاک» از جمله آثاری است که به مناسبت سی امین سالگرد پیروزی انقلاب به سفارش بنیاد فارابی ساخته شد اما پس از اتمام تولید ، فیلم بع بایگانی دو ساله تارخ پیوست که اگر پیگیری های عباس رافعی صاحب اثر نبود این فیلم هیچ گاه رنگ پرده نقره ای را به خود نمی دید.
* کیمیا و خاک جزو فیلم هایی بود که به مناسبت سی امین سالگرد پیروزی انقلاب ساخته و تهیه شد.اما با تاخیر بسیار به نمایش در آمد؟ دلیل خاصی وجود داشت؟
** بله همین طور است.این فیلم به مناسبت سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ساخته شد اما سال بعد از آن در جشنواره به نمایش در آمد.بنیاد سینمایی فارابی در زمان معاونت قبلی یعنی زمان آقای جعفری جلوه تصمیم گرفت سه فیلم درباره انقلاب تولید کندکه بتواند بخش های ناگفته قیام ۱۳۵۷ را بازگو کند.فیلم های کیمیا و خاک ، بیداری ساخته فرزاد موتمن و یک گزارش واقعی ساخته داریوش فرهنگ این سه فیلم بودند.فیلم آقای موتمن تولید طولانی داشت و سه یا چهار سال مراحل ساختش طول کشید و در نهایت سال گذشته در جشنواره به نمایش در آمد.اما فیلم من و اقای فرهنگ همان زمان ساخته شد ند و در جشنواره بیشت و هشتم به نمایش درآمد.کیمیا و خاک درست سال پیش از حضور آقای شمقدری و میرعلایی ساخته شد و چون این فیلم در دوره ریاست این آقایان تولید نشده بود مورد بی توجهی قرار گرفت و کسی دنبال اکران فیلم نبود.این دوستان کسانی بودند که مدام می گفتنتد " چرا فیلمی درباره انقلاب ساخته نمی شود؟ " و یا جشنواره فیلم نامه نویسی انقلاب به راه انداختند ولی پیگیر اکران این فیلم که به همین منظور و با مضمون انقلاب ساخته شده است نبودند آن هم فقط به این دلیل که فیلم متعلق به سیاست های معاون قبلی بود.اگر تلاش و پیگیری خودم برای واگذاری فیلم به بخش خصوصی نبود تا آن ها پیگیر اکران فیلم شوند کیمیا و خاک مطئنا اکران نمی شود.همان طور که حتی اسم فیلم
آقای فرهنگ را هم دیگر نمی شنویم چرا که خودشان پیگیر اکران فیلم شان نیستند و فارابی هم کاری نمی کند.
* چرا نام کیمیا و خاک را انتخاب کردید.
** آن را از روی یکی از اشعار حافظ برداشتم " « آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند/آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند».این فیلم درباره آدم هایی است که خاک ایران را به کیمیا تبدیل کردند.
* طرح و سیناپس اولیه کیمیا و خاک چگونه شکل گرفت؟
** راستش من همیشه علاقمند بوده و هستم که خاطرات کسانی را که در تاریخ انقلاب موثر بوده اند را مطالعه کنم و طی این سال ها نکات جالب و زیبایی را خوانده ام یادداشت کرده ام.مثلا یکی از این موارد داستان آخرین پرواز به پاریس بوده که در آبان سال ۱۳۵۷ بوده است.در آبان همان سال قرار بوده یک هواپیمای ایر فرانس به سمت پاریس پرواز کند و در آن شرایط این پرواز موقعیتی استثنایی به حساب می آمد و این میان عده ای تلاش می کردند هر طور شده بلیت این پرواز را به دست بیاورند و خود را به پاریس برسانند.در این بین آ ن ها یک عده ای درباری بودند یک عده افرادی بودند که زمین و مال و اموال شان را فروخته بودند و قصد مهاجرت داشتند و عده ای هم انقلابیونی بودند که می خواستند برای دیدن امام به فرانسه سفر کنند.این داستان برایم خیلی جذاب بود و فکر می کردم اگر بشود یک سریال با محوریت این قصه ساخت و در هر قسمت به آدم های مختلف و انگیزه های آن ها برای این سفر آشنا شد چقدر می تواند موقعیت جالبی باشد و قطعا ما خواهیم توانست تصویری واقعی و جذاب از آدم های سال ۱۳۵۷ را به تصویر بکشم.وقتی صحبت از ساخت فیلم درباره انقلاب به میان آمد من این طرح را به بنیاد فارابی معرفی کردم و وقتی آقای مجید رضا بالا که معاون فرهنگی بنیاد فارابی بودند در این زمینه صحبت کردم بسیار استقبال کردند و طرح را دوست داشتند و گفتند اگر فیلم نامه خوب شود حتما حمایت خواهند کرد.بعد از آن من شروع به نوشتن فیلم نامه در قالب یک فیلم سینمایی و شخصیت ها را طوری در داستان قرار دادم که در طول فیلم سرنوشت شان به هم گره خورد و در نهایت در یک لوکیشن ثابت کنار هم جمع می شوند. من تجربه تماشای فیلم های ایپزودیک را که داستان ها به شکل تماتیک با هم ارتباط دارند را داشتم فیلم های بی نظیر بابل و ۲۱ گرم .اما احساس می کردم فیلمی که ما می سازیم باید چیزی اضافه بر آن ها داشته باشد. من دوست داشتم در عین حال که این آدم ها جدا از هم حرکت می کنند در یک لوکیشن ثابت کنار هم دیده شوند.در فیلم هایی از این دست اتفاق به این صورت است که شخصیت ها صرفا به شکل تماتیک با هم ارتباط دارند اما من مصر بودم ما لوکیشنی داشته باشیم که این آدم ها کنار هم جمع شوند.در سکانس پایانی فیلم شما می بینید که آدم ها های قصه در فرودگاه کنار هم جمع می شوند و به هم تنه می زنند و از کنار هم عبور می کنند در حالی که یکدیگر را نمی شناسند و نمی دانند چه تاثیری روی زندگی هم داشته اند.این طرح و قصه را خیلی دوست داشتم و با همکاری آقای بهرام صحیحی فیلم نامه را نوشتم.ایشان بازنویسی های متعددی بر فیلم نامه داشتند و حتی ایپزودی را که در حال حاضر در فیلم نداریم را هم ایشان نوشتند.این ایپزود داستان یک دختر مبارز دانشجو بود که قرار بود خانم زارعی ایفاگر این نقش باشند.
* فیلم در شرایط ایده ال و مناسب با موضع فیلم یعنی ماه بهمن هم اکران نشد و در نا مناسب ترین زمان روی پرده رفت.
** دقیقا. این فیلم را سینمای آزادی و سینمای حوزه هنری اکران نکردند و به همین خاطر تعداد سینماهای اندکی در اختیار داشت و دارد.تیزر تلویزیونی ندارد و هیچ حمایتی از فیلم نشده .من تازه متوجه شده ام تمام حرف های متولیان و مدیران سینمایی که در باب حمایت از سینمای ارزشمند و انقلاب می گویند صرفا شعار است چرا که در عمل نه تلویزیون از فیلم حمایت کرد و نه معاونت سینمایی و نه فارابی.جالب است بدانید که این فیلم متعلق به بنیاد فارابی است و این بنیاد مالکیت سینما فرهنگ را در اختیار دارد اما آنها یکی از سالن های این سینما را به این فیلم اختصاص ندادند.متاسفانه ما چوب سیاست زدگی مدیران را می خوریم.هیچ کس دلش نمی سوزد.همه دلشان شور موقعیت ، میز و مدیریت شان را می زند.من خیلی دوست دارم از این آقایان بپرسم چرا شما که مرتب دم از سینمای انقلاب می زنید با دست خودتان فیلمی را که درباره انقلاب ساخته شده نابود می کنید؟؟
* قصه فیلم جذاب است و ادم ها هرکدام با خط و ربط فکری و سیاسی متفاوت قرار است در کنار هم مسافر آن پرواز باشند. در فیلم ادم ها به هم ربط داده شده اند تا در هم تنیده شده باشند.
** ما می خواستیم آدم هایی در قصه حضور داشته باشند که از یک طرف به یک خانواده سیاسی ربط داشته باشند و از یک سو با گروهی سیاسی با خط و فکر متفا وت همکاری داشته باشند. مثل همان نقشی که شما اشاره کردید .در جایی از فیلم می بینیم مادر نادر می گوید او هم نماز می خواند و هم در گروهی فعالیت می کند که به مبارزات مسلحانه اعتقاد دارد.به قول شما می توان این داستان ها را به هم ربط نداد.یعنی نادر می توانست پسر رضا نباشد و لی اگر حتی این طور هم نبود اتفاق خاصی در داستان رخ نمی داد. در واقع ما برای پیوند بیش تر از این قصه ها این کار را کردیم. ما در ابتدا با تماشاگر این قرار را گذاشتیم که شما با پنج داستان جدا از هم طرف هستید و پنج داستان مختلف را خواهید دید و اگر پیوندی این میان شان است برای جذاب تر شدن فیلم بوده و شکل گیری آن سکانس نهایی و البته این که ما یک پیوند محکم میان این آدم ها داریم و آن هم پرواز مشترکی است که قرا ر است آن ها مسافرش باشند.
* فضا سازی و طراحی صحنه فیلم بسیار کار دشوار و با دقتی بوده است.بیشتر سکانس های فیلم خارجی گرفته شده اما به سر و شکل خیابان ها،ماشین ها و... دقت بسیار شده است.
** بله . ما پیش تولید سخت و طولانی داشتیم.گروه تولیدمان مدتی در سطح شهر تهران می گشتند و هر اتومبیل قدیمی را که پیدا می کردند برچسب هایی روی شیشه آن ها می گذاشتند که ما برای ساخت یک فیلم درباره انقلاب به ماشین شما نیاز داریم.و به این شکل تعداد زیادی اتومبیل قدیمی پیدا کردیم.طراح صحنه این فیلم آقای اصغر نژاد ایمانی تجربه فعالیت در کارهای عظیم تاریخی را داشته اند و خودشان با توجه به سن و سالشان و تجربه شناخت خوبی از دوران پیش از انقلاب داشتند.مثلا در صحنه ای از فیلم ما دو خانم را می بینیم که کنار حوض نشسته اند و گوله های سیاه رنگی را درست می کنند.سن شما اجازه نمی دهد که بدانیدآن ها چه کار می کنند.اما تماشاگرانی که کمی سن شان بالاتر باشد می دانند در آن زمان با خاک زغال گوله های زغالی برای سوزاندن در کرسی درست می کردند چون در آن دوران پیدا کردن نفت کار بسیار دشواری بود.اگر دقت کنید فیلم پر است از این دست جزئیات.چالش بزرگ ما سر و شکل شهر بود، کوچه هایی که پر بودند از دیش ماهواره ، لوله کشی گاز و... مثلا جایی که حامد بهداد از روی پشت بام فرار می کند ما باید تمام دیش هار را می پوشاندیم، یا آوردن تانک به خیابان های تهران کار بسیار دشواری است و کاری بود که ما انجام دادیم. طراحی صحنه و لباس این فیلم واقعا می تواند یک کار مثال زدنی باشد و جالب این که ما در زمان اکران این فیلم در جشنواره هیچ توجهی به آن نشد.شاید هم به این خاطر که این فیلم در جشنواره ای به نمایش در آمد که مدیران عوض شده بودند و دوست نداشتند به فیلمی که در دوره مدیران اسبق تولید شده توجه کنند!!
*فیلمنامه علاوه بر قوت ، ضعف هایی را دارد.ربودن مدارک سازمان امنیت از دست تیمسار و سرهنگ رژیم برای مخاطب خیلی سوال برانگیز است که چطور کاراکتر فیلم به راحتی به سازمان امنیت ورود پیدا کرده و بدون هیچ مشکلی از کشور خارج می شوند..این ضعف داستان را می رساند.
** ما متاسفانه فراموش کردیم تایید کنیم روی این قضیه که این چریک در میان افراد آن سازمان نفوذی و همکار دارد.ما باید روی تلفن خانم نظریه و همکاری نگهبان و افرادی که راه را برای ورود این آدم هموار کرده بودند تاکید می کردیم و این اتفاق متاسفانه در فیلم نیفتاده.به همین دلیل تماشاگر احساس می کند این آدم چقدر راحت وارد آن سازمان امنیتی می شود و باقی قضایا... این هم به خاطر تعجیل هایی بود که در زمان تولید داشتیم. اما حرف شما کاملا درست است و قبول دارم چرا که وقتی خودم هم فیلم را دیدم احساس کردم نتوانستم داستان را به شکی که مدنظرمان بوده تعریف کنیم و کسی متوجه حضور خانم نظریه و دربان نمی شود و نمی داند ماجرا چیست.
* انتخاب بازیگران خیلی دقیق و خوب صورت گرفته است.حامد بهداد در نقش یک روحانی خیلی مناسب و صحیح انتخاب شده است.
** همه آقای بهداد را به عنوان بازیگر می شناسند که معمولا اغراق شده بازی می کند و رفتار و حرکات و نوع بیان تند و سریعی دارد.حالا ما نقش یک روحانی را به ایشان داده ایم که خیلی آرام و کم حرف می زند.حرکات آرامی دارد و در کل شخصیت درون گرایی محسوب می شود.این تضاد برای من بسیار جالب بود.به جز این که این تفاوت را دوست داشتم فکر می کردم نقش یک روحانی دو بعد دارد مثلا در جایی که روحانی خودش را بنا جا می زند نیاز به بازی سریع و حرکات تند دارد و حالا بهداد باید در قالب یک شخصیت برون گرا و حراف ظاهر شود.به حامد بهداد گفتم در این نقش هم می توانی خودت باشی و هم می توانی نشان دهی که از پس نقش یک شخصیت آرام هم برمی آیی و ایشان هم خیلی استقبال کردند و همراهی و همکاری خوبی هم داشتند و من هم از نتیجه همکاری با ایشان کاملا راضی هستم. در مورد امیر آقایی هم ایشان هم خودشان نقش رضا را انتخاب کردند.یعنی بعد از خواندن فیلمنامه گفتند دوست دارند نقش رضا را بازی کنند.خانم پریوش نظریه هم در ابتدا برای نقش همسر رضا انتخاب شده بودند.اما بعد از خواندن فیلم نامه گفتند من چنین نقش هایی را زیاد بازی کرده ام و دوست دارم نقش آن چریک فعال بازی کنم.یعنی یه جورایی بازیگرها خودشان نقش هایشان را انتخاب کردند.آقای یاری را هم زمان تولید یک تله فیلمم که تهیه می کردم انتخاب کردم. یک روز که سر صحنه آن فیلم رفته بودم یک کلوز آپ از ایشان دیدم که خیلی دوست داشتم و متوجه شدیم ایشان بازیگر توانایی هستند.همان جا در مورد این فیلم با حسین یاری صحبت کردم و مضمون فیلم را برایشان تعریف کردم و گفتم دوست دارم همکاری داشته باشیم.انتخاب بازیگران در این فیلم روند سختی نداشت و همه بازیگرهایی که در فیلم می بینید به جز آقای سیاوش تهمورث که قرار بود نقش شان را آقای مهران مدیری بازی کند انتخاب اول ما بودند.آقای مدیری خیلی دوست داشتند با ما همکاری کنند اما آن زمان درگیر ساخت یک سریال بودند که گمان می کنم سریال باغ مظفر بود و نتوانستند با ما کار کنند.
* و کلام آخر...
** « دردم نهفته به زطبیبان مدعی/باشد که از خزانه غیبش دوا کنند«.
کد مطلب: 1869