به گزارش حدیدنیوز، کیهان نوشت: عباس عبدي كه به پرسش هاي نشريه زنجيره اي آسمان پاسخ مي داد، همچنين درباره اينكه چرا اصلاحات فراگير و ماندگار نشد، گفت: براي ماندگار نشدن اصلاحات دلايل متعددي مي توان برشمرد. آمدن اصلاح طلبان بيش از آنكه براساس موازنه قواي اجتماعي باشد، تا حدي ناشي از خطاي محاسباتي طرف مقابل بود، و ويژگي پيش بيني ناپذيري رفتار مردم ما، موجب پيروزي آنان شد. از اين نظر بقاي آنها مبتني بر قدرت آمدنشان نبود، لذا اين بقا ناپايدار مي نمود.
وي درباره احتمال نامزدي خاتمي در انتخابات گفت: بخش هايي از اصلاح طلبان تنها گزينه خود را آقاي خاتمي مي دانند و به احتمال فراوان ايشان هم از وقوع اين اتفاق استقبال مي كند و منتظر آن است. ولي چنين چيزي در شرايط فعلي محقق نخواهد شد، مگر آنكه اتفاق بسيار خاصي بيفتد كه در سه و چهارماه باقي مانده بعيد مي دانم كه چنين شرايطي رخ دهد.
وي مي گويد: نيروي سيار اصلاح طلب بايد به تناسب شرايط خودش و طرف مقابل و جامعه به گونه اي رفتار كند كه راه را براي فعاليت خود باز كند نه آن كه برعكس با اقدامات اشتباه خود امكان بسته شدن راه را فراهم كند، بعد در انتظار بنشيند تا ديگران اجازه حضور بدهند.
عبدي اضافه كرد: اصلاح طلبان اگر در سال ۱۳۸۸ مسير ديگري را طي كرده بودند، امروز با اطمينان خاطر بيشتري مي توانستند اميدوار باشند كه از موضع برتر عهده دار قدرت مي شدند.
ولي در هر حال آنچه كه امروز مهم است، بازسازي نيروهاي اصلاحات است. عضو مستعفي حزب مشاركت درباره بسته بودن حلقه در حزب مشاركت تصريح كرد: دايره اين محدوديت بيش از آنكه در افراد باشد، محدوديت در افكار است و بيشترين ضربه را از اين تنگ شدن دايره، مردم و جامعه و حتي همان گروه هاي محدودكننده خواهند خورد. هر چند آنان براي رسيدن به اين نقطه خطرناك برنامه
ريزي داشتند ولي مساله مهم اين است كه بهانه را ديگران در اختيار آنان گذاشتند.
عبدي درباره طرح خروج از حاكميت در دوره اصلاحات اظهار داشت: ديدگاه «خروج از حاكميت» از طرف حزب مشاركت پذيرفته شد، اگر بيانيه پاياني كنگره سوم حزب را مطالعه كنيم، متوجه اين نكته خواهيم شد. ولي بعدا به دلايلي كه بنده از آن بي اطلاعم (چون در آن زمان زندان بودم) از اين نظر عدول شد. پس از آزادي نيز يكي دو دليل براي عدم حضور من در مشاركت وجود داشت، كه مهم ترين آن اين بود كه گمان مي كردم كه حضورم در مشاركت، كمك موثري بر انسجام و برنامه هاي آن نمي كند، لذا بيرون بودن را ترجيح دادم. در مورد انتخابات سال ۱۳۸۸ هم به كلي با خط مشي انتخاباتي نيروهاي طرفدار آقاي خاتمي مخالف بودم.
وي درباره سناريوي عبور از خاتمي مدعي شد كه عليه اين ايده موضع گيري كرده «هر چند بعدها گروهي ديگر با دنده عقب از خاتمي عبور كردند، و صدايش را در نياوردند. زيرا منظور از خاتمي شعارهايش بود و نه شخص آن، و در اين صورت خود انسان هم مي تواند از خودش (به معناي شعارش) عبور كند».
«آقاي عبدي آيا توصيه مي كنيد كه در انتخابات شركت كنيم و مثلا به گزينه اي مثل عارف راي بدهيم؟» عبدي در پاسخ اين سوال گفته است: اگر اصلاح طلبان به حدي از انسجام و برنامه براي بازسازي خود برسند، نامزدشان را بايد خودشان معرفي كنند، نه آنكه كسي نامزد شود و انتظار حمايت از اصلاح طلبان را داشته باشد. اگر ايده و اراده اصلاح طلبان شكل بگيرد، آقاي دكتر نجفي مناسب ترين نامزد احتمالي اصلاح طلبان خواهد بود.
عبدي درباره «ركود بي سابقه در جبهه اصلاحات و اينكه علاوه بر عوامل بيروني، اختلافات دروني نيز در آن موثر بوده» گفت: علت اين اختلافات آن است كه اين اركستر، فاقد رهبري و اراده و ايده روشني است. لذا هيچ كس نمي داند خود را با چه آهنگي تنظيم كند و هر كس نت خود را مي نوازد. وقتي سياست اصلاح طلبانه در جريان و بطن جامعه جاري نباشد، هر نيروي هر چند ضعيفي هم مسير خود را مي رود، و اين مسيرها با يكديگر انطباق ندارد.
به نظر من هيچ راهي براي برون رفت از اين وضع وجود ندارد، مگر آنكه آقايان خاتمي، خوئيني ها و نوري با يكديگر متني را به عنوان سند راهبردي اصلاح طلبان تدوين و ارائه كنند، كه اين متن همان ايده اي است كه اين آقايان معرف اراده آن هستند و مطمئن هستم كه قريب به اتفاق اصلاح طلبان از آن حمايت خواهند كرد.
عبدي تصريح كرد: متأسفانه از ميان اين جمع هنوز آقاي خاتمي به چنين نتيجه اي نرسيده است.