به گزارش حدیدنیوز به نقل از ایسنا، در این نوشتار اهداف قیام امام حسین(ع) و دیدگاههای نادرست در تعیین هدف نهضت حسینی را در کلام مقام معظم رهبری بررسی میکنیم.
هدف قیام حسینی
باید دید هدف آن بزرگوار از این نهضت مقدس چه بوده و راز ماندگاری نهضت عاشورا در چیست؟ چگونه شهادت جمعی اندک در گوشهای از تاریخ، این گونه با تأثیرگذاری و تحول آفرینی در عصر خود، از قالب زمان خارج شده و اکنون نیز حقیقت جویان گیتی را به شگفتی واداشته است؟
رهبر فرزانه انقلاب در سخنانی بسیار دقیق، به تفصیل درباره هدف اصلی قیام امام حسین (ع) سخن گفتهاند و ابعاد گوناگون آن را واکاویدهاند. آنچه دراین بخش بدان میپردازیم، عصاره سخنان ایشان در این باره است.
الف) دو دیدگاه نادرست در تعیین هدف نهضت حسینی
از دیدگاه مقام معظم رهبری، دو گروه از اندیشمندان در تعیین هدف قیام حسینی به بیراهه رفتهاند:
- کسانی که قیام آن حضرت را برای «تشکیل حکومت و کنار زدن حکومت فاسد یزید» میدانند؛
- کسانی که قیام آن حضرت را برای «شهید شدن» میپندارند
دیدگاه گروه نخست درست نیست، زیرا «کسی که به مقصد حکومت حرکت میکند، تا آنجا پیش میرود که ببیند این کار، شدنی است. تا دید احتمال شدن این کار، یا احتمال عقلایی وجود ندارد، وظیفهاش این است که برگردد»؛ حال آنکه حضرت با وجود علم به شهادت خود و یارانش، تا آخرین قطره خون پاکش به مبارزه ادامه داد و شربت شهادت نوشید.
دیدگاه گروه دوم نیز نادرست است؛ زیرا که با مبانی اسلامی درباره مسأله مهم شهادت سازگاری ندارد. این گروه معتقدند «حضرت میدانست که نمیتواند حکومت تشکیل دهد؛ بلکه اصلاً آمد تا کشته و شهید شود!»؛ یعنی امام حسین (ع) اندیشید که «چون با ماندن نمیشود کاری کرد، پس برویم با شهید شدن، کاری بکنیم!»؛ درحالی که «ما در اسناد و مدارک اسلامی، نداریم که برو خودت را به کام کشته شدن بینداز».
پس نتیجه این شد که «نه میتوانیم بگوییم که حضرت قیام کرد برای تشکیل حکومت و هدفش تشکیل حکومت بود، و نه میتوانیم بگوییم حضرت برای شهید شدن قیام کرد».
ب) هدف حضرت؛ بازگرداندن جامعه اسلامی به خط صحیح
از نظر رهبر فرزانه انقلاب، هدف اصلی قیام خونین دشت نینوا، «بازگرداندن جامعه اسلامی به خط صحیح» است.
انحراف در جوامع بشری به دو شکل قابل تصور است: انحراف فردی که در آن، مردم یک جامعه به فساد آلوده میشوند، ولی انحراف ایشان، ضرری به اصل دین وارد نمیآورد؛ و انحراف حکومت و حاکمان افزون بر انحراف مردم، که اساس اسلام و مسلمانی را هدف قرار میدهد و بیم تغییر جهت در صراط مستقیم دین داده میشود. به فرموده رهبرعزیزمان: یک وقت مردم که فاسد میشوند! از آدمهای فاسد، اصلاً دین صحیح صادر نمیشود. قرآن و حقایق را تحریف میکنند؛ خوبها را بد، بدها را خوب، منکر را معروف و معروف را منکر میکنند! خطی را که اسلام مثلاً به این سمت کشیده است، صد وهشتاد درجه به سمت دیگر عوض میکنند!
اگر جامعه و نظام اسلامی به چنین چیزی دچار شد، تکلیف چیست؟
تا پیش از حاکم شدن یزید بر جامعه اسلامی، هنوز انحراف جامعه به حدی نیست که بیم از بین رفتن اساس اسلام وجود داشته باشد. «جامعه در زمان پیغمبر و زمان امیرالمومنین که به آن شکل منحرف نشده است. در زمان امام حسین که معاویه در رأس حکومت است، اگر چه خیلی از نشانههای آن انحراف، پدید آمده است، اما هنوز به آن حدّی نرسیده است که خوف تبدیل کلی اسلام وجود داشته باشد. شاید بشود گفت در برههای از زمان، چنین وضعیتی هم پیش آمده؛ اما در آن وقت، فرصتی نبود که این کار انجام گیرد؛ موقعیت مناسبی نبود». اما حاکم شدن شخصی چون یزید بر سرنوشت مسلمانان، دیگر قابل تحمل نبود و شخص اول جهان اسلام باید کاری میکرد.
دوره سیدالشهدا (ع) دو ویژگی داشت که تا پیش از آن به وجود نیامده بود:
۱. انحراف حاکم به حدّی بود که برای اصل اسلام احساس خطر میشد؛ «برای اینکه بعد از معاویه، کسی که حتّی ظواهر اسلام را هم رعایت نمیکند! شُرب خَمر و کارهای خلاف میکند. تعرّضات و فسادهای جنسی را واضح انجام میدهد. علیه قرآن حرف میزند. علناً شعر بر خلاف قرآن و بر رّد دین میگوید و علناً مخالف با اسلام است! منتها چون اسمش رئیس مسلمانهاست، نمیخواهد اسم اسلام را براندازد. او عامل به اسلام، علاقهمند و دلسوز به اسلام نیست؛ بلکه با عمل خود، مثل چشمهای که از آن مرتب آب گندیده تراوش میکند و بیرون میریزد و همه دامنه را پر میکند، از وجود او آب گندیده میریزد و همه جامعه اسلامی را پر خواهد کرد».
۲. زمینه و موقعیت ایستادگی دربرابر حکومت پدید آمده بود. «زمینه هم آماده است. زمینه آماده است، یعنی چه؟ یعنی خطر نیست. چرا؛ خطر که هست. مگر ممکن است کسی که در رأس قدرت است، در مقابل انسانهای معارض، برای آنها خطر نیافریند؟ جنگ است دیگر. شما میخواهی او را از تخت قدرت پایین بکشی و او بنشیند تماشا کند! بدیهی است که او هم به شما ضربه میزند. پس خطر هست.
اینکه میگوییم موقعیت مناسب است؛ یعنی فضای جامعه اسلامی، طوری است که ممکن است پیام امام حسین (ع) به گوش انسانها درهمان زمان و در طول تاریخ برسد. اگر در زمان معاویه، امام حسین به گوش انسانها در همان زمان و در طول تاریخ برسد. اگر در زمان معاویه، امام حسین (ع) میخواست قیام کند، پیام او دفن میشد. این به خاطر وضع حکومت در زمان معاویه است. سیاستها به گونهای بود که مردم نمیتوانستند حقّانیت سخن حق را بشنوند. لذا همین بزرگوار، ۱۰ سال در زمان خلافت معاویه، امام بود، ولی چیزی نگفت؛ اقدامی و قیامی نکرد؛ چون موقعیت آنجا مناسب نبود».
جالب اینجاست که این تکلیف سترگ، با عذر و بهانه و احساس خطر و ترس جان برطرف نمیشود. به همین دلیل، امام حسین (ع) نصیحت دوستان به ظاهر مشفق را نپذیرفت و در حرکت به سوی تکلیف سستی نورزید.
البته این هدفِ «بازگرداندن جامعه اسلامی به خطر صحیح»، زمان و مکان نمیشناسد و هرگاه راه عوضی شود و جهالت و ظلم و استبداد و خیانتِ کسانی، مسلمانان را منحرف کند، زمینه و شرایط آماده جهاد در راه خدا میشود و باید در آن مسیر حرکت کرد. «امام حسین (ع) فیام کرد تا آن واجب بزرگی را که عبارت از تجدید بنای نظام و جامعه اسلامی، یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامی است، انجام دهد. این از طریق قیام و از طریق امر به معروف و نهی از منکر است؛ بلکه خودش یک مصداق بزرگ امر به معروف و نهی از منکر است». این حرکت، ناگزیر به دو نتیجه می انجامد: حکومت یا شهادت:
وقتی انسان به دنبال این هدف راه میافتد و میخواهد علیه حکومت و مرکز باطل قیام کند، برای اینکه اسلام و جامعه و نظام اسلامی را به مرکز صحیح خود برگرداند، یک وقت است که وقتی قیام کرد، به حکومت می رسد؛... یک وقت است که این قیام، به حکومت نمیرسد؛ به شهادت میرسد.