سرخور اپوزيسيون: نه ما و نه غرب قادر به براندازي نيستيم
"نه ما و نه غرب قادر به براندازي نيستيم"
28 آبان 1391 ساعت 9:06
سرخور اپوزيسيون: نه ما و نه غرب قادر به براندازي نيستيم
به گزارش حدیدنیوز، کیهان در ستون ویژه های خود نوشت: يك سلطنت طلب ناكام در انجام كودتا پس از سه دهه اعلام كرد: ما اساساً قادر به براندازي رژيم نيستيم.
جواد خادم وزير مسكن در دولت مستعجل شاپور بختيار كه پس از فرار از كشور، در هماهنگي كودتاي نافرجام نوژه با سازمان سيا همكاري داشت آن حركت كور باعث به دام افتادن و اعدام برخي جاسوسان شد.
نامبرده پس از سالها انزوا به خاطر افتضاح مذكور، چند سالي است كه زير پرچم امثال رضا ربع پهلوي و در كنار مهره هاي سلطنت طلبي چون شهريار آهي فعال شده و هر از چندگاهي اقدام به برگزاري نشست هايي براي به كارگيري طيف هاي مختلف ضد انقلاب در خدمت سلطنت طلبان مي كند.
وي چند ماه به همراه شهريار آهي ميزبان دو نشست گروهك ها در استكهلم و بروكسل بود. آنها همچنين نشست مشابهي را در پراگ پايتخت چك (ايستگاه سازمان سيا) تدارك ديده اند كه ضمن دعوت از طيف چپ هاي موسوم به اتحاد جمهوري خواهان، با حضور عناصري مانند عبدالله مهتدي (رئيس كومله)، عليرضا نوري زاده، حسن شريعتمداري، فريدون احمدي، باقر پرهام، محسن سازگارا و... برگزار مي شود.
اين كودتاچي ناكام، در عين حال در مصاحبه با يكي از سايت هاي ضد انقلاب خارج كشور درباره براندازي گفته است: «ما اساساً قادر به براندازي اين رژيم نيستيم و هركسي به شما بگويد اپوزيسيون خارج از كشور قادر به سرنگوني اين رژيم هست، اشتباه مي كند ما به عنوان مخالفان خارج از كشور نمي توانيم اين رژيم را سرنگون كنيم و حتي غرب هم نمي تواند اين كار را انجام دهد.
عده اي ما را محكوم به چلبي سازي كردند كه اين يك نگاه مسخره به كار ماست. زمان اين بازي ها تمام شده است و نه غرب به دنبال يك احمد چلبي ايراني است و نه ما به دنبال چنين نقشي هستيم، چرا كه همه مي دانند مردم ايران چنين طرحي را نمي پذيرند.»
وي همچنين با بيان اينكه امكان كودتاي نظامي عليه جمهوري اسلامي وجود ندارد، درباره اپوزيسيون گفت: من به اين موضوع اعتقاد ندارم كه اپوزيسيون در خارج بايد پيرو حركت داخل باشد.
هماهنگ كننده كودتاي نوژه همچنين درباره نشست اخير طيف هايي از اپوزيسيون چپ (موسوم به اتحاد جمهوري خواهان) در كلن گفت: من در آن نشست كه باز بود شركت كردم و اين امكان وجود داشت كه نظر چند نفر از آنها را براي شركت در نشست خودمان در پراگ جلب كنم تا در آن شركت داشته باشند. دروازه نشست ما خيلي بزرگ تر خواهد بود و هر كس مي تواند شركت داشته باشد.
ما هم به احتمال زياد از بيشتر كساني كه در جلسه آنها شركت كرده بودند، دعوت مي كنيم كه در نشست ها حضور داشته باشند.
ولايتي ديگر مناسب نيست چون عليه فتنه موضع گرفت
علي مطهري در مصاحبه با دو روزنامه زنجيره اي خواستار حضور هاشمي رفسنجاني در انتخابات رياست جمهوري شد. او مي گويد به معناي لغوي اصولگراست اما به معناي متداول سياسي نه.
وي در مصاحبه با روزنامه آرمان با بيان اينكه «شخصيت هايي همچون آيت الله هاشمي رفسنجاني و آقاي ناطق مظهر جريان اعتدال و ميانه روي هستند»، گفت: به معناي لغوي خود را اصولگرا مي دانم اما به معني متداول سياسي نه.
خبرنگار مي پرسد «اما شما در مجلس هشتم با اين اسم به مجلس آمديد» و مطهري در حالي كه جزو ۱۰ نفر مورد حمايت رئيس جمهور دولت اصولگرايان بود، پاسخ مي دهد «همان زمان [سال ۸۶] هم اين نام گذاري ها برايم مهم نبود».
خبرنگار مجددا مي پرسد مشخص نيست كه بالاخره شما اصولگرا هستيد يا اصلاح طلب؟ مطهري مي گويد: خودم هم نمي دانم چه هستم اما معتدلين هر دو جناح من را قبول دارند. به هر حال من اين ديواركشي ها و دسته بندي ها را قبول ندارم.
اين نماينده درباره نقش هاشمي در انتخابات گفته است: فكر مي كنم ايشان داراي پايگاه اجتماعي خوبي هستند، هم ميان حزب اللهي ها و هم ميان منتقدان [؟!] پايگاه دارند و به همين علت مي توانند در ايجاد مشاركت حداكثري در انتخابات موثر باشند. حمايت ايشان از يك كانديداي خاص هم مي تواند موثر باشد. آيت الله هاشمي بايد در انتخابات فعال باشند.
برخلاف اين ادعا هاشمي رفسنجاني نه در نامزدي انتخابات سال ۸۴ و نه در حمايت خود از موسوي در سال ۸۸ نتوانست موفق باشد.
علي مطهري در بخش ديگري از اين گفت وگو به تغيير موضعش نسبت به دكتر ولايتي اشاره كرده و گفته است: پيش از حوادث سال ۸۸ از آنجايي كه من به دنبال كانديداتوري آقاي ولايتي بودم، ملاقات هايي با سران اصولگرا و اصلاح طلب داشتم.
ما در تلاش بوديم كه فردي غير از احمدي نژاد كانديداي اصولگرايان شود من با برخي از سران اصلاح طلب هم در اين مورد صحبت كردم كه آنها هم موافق بودند و مي گفتند كه اگر اصولگرايان توافق كنند آنها هم به صحنه نخواهند آمد.
حتي آقاي خاتمي اعلام كرد كه در صورت كانديداتوري آقاي ولايتي نه خودشان و نه آقاي موسوي در انتخابات شركت نمي كنند و آقاي هاشمي هم اعلام كرد كه كاري مي كند كه هيچ كدام از اين دو نفر به صحنه انتخابات نيايند.
اما عملا اين اتفاق نيفتاد و اصولگرايان گفتند كه تشخيص مي دهند نظر به آقاي احمدي نژاد است و بنابراين هر كس كه فرد ديگري را مطرح كند از اصولگرايي خارج است.
خبرنگار پرسيد: در حال حاضر چطور؟ باز هم به دنبال كانديداتوري آقاي ولايتي هستيد؟
مطهري گفت: نه. در شرايط فعلي ايشان را مناسب نمي دانم. بخصوص به اين دليل كه مواضع آقاي ولايتي در فتنه ۸۸ منصفانه نبود(!)
وي در مصاحبه با روزنامه زنجيره اي اعتماد نيز شركت كرده و گفته است: اگر هاشمي بيايد از مشكلات عبور مي كنيم... من اطلاع دقيقي از نامزدي آقاي هاشمي ندارم. اما شخصا معتقدم كه با توجه به وضع كشور كه اكنون در حوزه اقتصاد، فرهنگ و سياست خارجي دچار مشكل هستيم حضور ايشان در يك دوره چهارساله مي تواند راه گشا باشد.
اگر آقاي هاشمي بيايد و مردم هم به ايشان راي بدهند اين حضور كمك مي كند كه ما زودتر از بحران خارج بشويم. چون شخص ديگري مانند آقاي هاشمي نمي تواند نيروها و گروه هاي مختلف سياسي را با نگرش ها و سليقه هاي مختلف دور هم جمع كند. ايشان بيايد تا كشور سر و سامان پيدا كند و بعد براي چهار سال بعدي كشور را به يك نفر ديگر بسپارند.
يادآور مي شود هاشمي رفسنجاني چند هفته پيش در مصاحبه اي عنوان كرده بود «به آقاي ناطق گفتم ديگر نمي توانم [در انتخابات] بيايم و وضع جسماني شما بهتر از من است، شما بياييد. آقاي ناطق هم عذرهايي داشت.»
پشت مانيتور خزيده ايم و با اسم مستعار مي جنگيم!
يك پايگاه اينترنتي ضد انقلاب اذعان كرد بسياري از عناصر ضدانقلاب به دلايلي كه الزاما ارتباطي به جمهوري اسلامي ندارند و به مشكلات درون اپوزيسيون مربوط مي شود، ترجيح مي دهند با اسم مستعار فعاليت كنند.
راديو زمانه به نقل از يكي از عناصر ضدانقلاب كه وي را معرفي نكرده و داراي سابقه فعاليت ۱۵ ساله و زنداني خوانده مي نويسد: انتخاب اسم مستعار بعضا بعد امنيتي ندارد. برخي از نوشته هايي كه با اسم مستعار مي نويسيم داراي منع امنيتي نيست اما جامعه سياسي قدرت هضم و پذيرش آنها را ندارد.
اين يك واقعيت است. تو نمي تواني دوست خودت را، هم خط خودت را از نظر فكري يا سياسي نقد كني، چرا كه دير يا زود دوستي به پايان رسيده و يك دشمن به دشمنان شما اضافه مي شود. وقتي پاي نقد دوستان در ميان است يا مسائلي كه بعد سياسي و فكري خود را از دست داده و تبديل به يك موضوع احساسي شده اند چاره اي نيست جز استفاده از اسم مستعار.
ارگان اپوزيسيون مقيم هلند مي افزايد: محسن... مي گويد من در طول اين ۱۵ سال، بيش از ۱۰ اسم مستعار داشته ام. خلاف اخلاقيات من و البته مغاير با رعايت مسائل امنيتي است وگرنه نشاني هاي الكترونيكي كه اين سال هاي نزديكتر براي اين اسم ها ساخته ام را باز مي كردم و به شما نشان مي دادم «رياكاري» چقدر در بين فعالان سياسي گسترده شده است.
وي مي افزايد: با اطمينان مي گويم كه مسئله فقط امنيت اپوزيسيون نيست، يك مثال ساده مي زنم. چرا افرادي كه در خارج از كشور زندگي مي كنند از اسم مستعار استفاده مي كنند؟ شايد عده اي بگويند به دليل ترس از اذيت و آزار خانواده آنها كه در ايران باقي مانده اند.
اما بعضي از افرادي كه اتفاقا بيش از ديگران عادت به استفاده از اسم مستعار دارند، حتي باغبان هايشان را هم از ايران برده اند. بعضي ديگر قبل از سال ۵۷ از ايران رفته اند.
پس موضوع اين افراد امنيت نيست. در اين سال ها نكته اي كه متوجه شده ام اين است كه فعالان سياسي هرچه مسن تر مي شوند نسبت به گذشته خود احساس عدم امنيت بيشتري مي كنند. عده اي از اين كه در رژيم ديكتاتوري گذشته داراي منصب بودند خجالت زده هستند. عده اي به اين خاطر كه در زندان و بازجويي بريده اند از كار خود خجالت مي كشند.
بعضي عقايد سياسي خود را تغيير داده اند و نمي خواهند اين تغيير بر سر آنان كوبيده شود. عده اي نمي خواهند مخالف نظر يك جمع بزرگ باشند، به طور مثال در جريان انتخابات افراد زيادي در ظاهر طرفدار موسوي بودند اما با اسم مستعار او را نقد مي كردند يا مي كوبيدند.
محسن[...] ادامه مي دهد: «صدايي از درون كشور شنيده نمي شود و اگر هم به گوش مي رسد با واسطه رسانه هايي است كه كنترل بر آنها در خارج ايران رقم مي خورد. فعالان سياسي با مردم بي ارتباط شده اند.
وقتي ارتباط يك فعال سياسي با مردم جامعه قطع مي شود، هويت خود را از دست مي دهد، يا در يك كانون قدرت ديگر ذوب شده و مردم ستيز مي شود و يا اسم مستعاري مي سازد و در فضاي محدود كوچكي كه با آن اسم مستعار كار مي كند دچار دگرديسي مي شود.
فرد در اين حالت، چون تبعات قانوني، ديگر چندان او را تهديد نمي كند در كلام تند مي شود، اما در عمل محافظه كار مي شود. درباره فعالان سياسي مي بينيد كه به پشت كيبوردها و مانيتورها مي خزند و در آنجا مثل يك سنگر احساس امنيت مي كنند.
چون دنياي كوچك مجازي تفاوت اساسي با دنياي واقعي دارد به اين توهم دچار مي شوند كه مردم آنها را نمي فهمند يا از آن بدتر مردم اصولا هيچ چيز را نمي فهمند.
وي همچنين گفته است: «اسم مستعار امكان سوءاستفاده سياسي را افزايش مي دهد!»
به گزارش راديو زمانه «او چند مورد مشخص را سراغ دارد و نام مي برد كه افرادي در خارج ايران از اسم مستعار استفاده كرده و خودشان را افرادي در داخل ايران معرفي كرده اند.
اين نكته را نيز نبايد فراموش كرد كه معمولا اخبار و گزارش هاي جعلي نيز با نام هاي مستعار منتشر مي شوند.» محسن همچنين مي گويد: «اسم هاي واقعي در خارج ايران به صورت جبري در محدوده تنگ و بسته يك دوگانگي جعلي (غرب/جمهوري اسلامي) اسير مي شوند.
هر عملي را كه از سوي كشورهاي غربي صورت بگيرد بايد بپذيرند و از ترس محكوم شدن به حمايت از جمهوري اسلامي حاضر به نقد اين تصميمات نيستند. اسامي مستعار هم چون برش هويت هاي واقعي را ندارند، كاري براي شكستن اين دوگانگي جعلي نمي توانند انجام دهند.»
به گزارش راديو زمانه، حرف هاي محسن غيرقابل چشم پوشي و تكان دهنده است؛ او مي گويد «ما حتي ديگر جرات نداريم به اسم واقعي خودمان زندگي كنيم يا خودمان باشيم.»
اسرائيل نمي داند در غزه كدام دام منتظر اوست
كارشناسان معتقدند نوار غزه به مثابه يك تله سياسي و نظامي براي رژيم صهيونيستي است.
پاسكاس بونيفاس مدير مؤسسه روابط بين المللي در پاريس به يورونيوز گفت: سناريوي اصلي اسرائيل جنگي گسترده مانند سال ۲۰۰۸ نيست. آنها مي دانند كه در اين صورت بيش از هميشه حمايت جامعه جهاني را از دست خواهند داد.
در حال حاضر هدف اسرائيل برجسته كردن نقش ايران به عنوان خطر اصلي در منطقه است. علاوه بر اين، حمله نظامي به غزه پيچيده تر از گذشته به نظر مي آيد. حماس مسلح تر و مجهزتر از سال ۲۰۰۸ است. در نتيجه، حمله نظامي به غزه ممكن است نه تنها به يك دام نظامي براي نيروهاي اسرائيل كه به يك دام سياسي نيز تبديل شود.
وي همچنين مقاومت حماس در برابرحملات رژيم صهيونيستي را موجب افزايش محبوبيت اين جنبش در ميان مردم فلسطين توصيف كرد.
از سوي ديگر پايگاه اطلاع رساني فلسطين اليوم از قول كارشناسان نظامي نوشت: فراخوان ۷۵ هزار سرباز اسرائيلي ذخيره، جنگ رواني است. اين تعداد نياز به آموزش و پايگاه هاي نظامي دارد.
همچنين اگر فرض كنيم كه اسرائيل دست به عمليات زميني بزند اوضاع به وضعيت جنگ قبلي شبيه نخواهد بود زيرا سلاحي كه اكنون گروه هاي فلسطيني در غزه در اختيار دارند به خصوص موشك ها پيشرفته تر شده اند.
هر گونه تانك و يا خودروي نظامي كه وارد غزه شود امكان هدف قرار دادنش از دور بدون آنكه افسر تانك محل شليك موشك را ببيند وجود دارد.
اين گزارش حاكي است: موشك هاي كورنيت خمپاره هاي RPG نيستند ولي از سلاح هاي پيشرفته هستند و بعيد نيست كه گروه هاي فلسطيني داراي موشك هاي پيشرفته تري از موشك هاي كورنيت باشند.
همه اين پيش بيني ها را ارتش رژيم صهيونيستي در محاسبات خود قرار داده است. اما مسأله دوم اين است كه اسرائيل با همه هواپيماهاي جاسوسي و جنگنده ها و آپاچي هنوز نتوانسته محل شليك موشك ها و يا سكوهاي پرتاب موشك را رهگيري كند و اين مسأله موجب آزار ارتش اين رژيم شده است.
در همين حال روزنامه انگليسي گاردين در تحليلي نوشت: نخست وزير اسرائيل خيال مي كند با حمله به غزه مي تواند برنده انتخابات پارلماني شود اما مرور گذشته نشان مي دهد كه تمام دولت هاي اسرائيلي كه در سال هاي ۱۹۹۶، ۲۰۰۸و ۲۰۰۹ به قصد پيروزي در انتخابات نسخه حمله به غزه يا لبنان را تجويز كردند، همگي شكست خوردند.
اسرائيل به اين حقيقت توجه نمي كند كه در مصر، همسايه مهم غزه، همه چيز تغيير كرده و اين تغيير مي تواند پيمان كمپ ديويد را كه حكم مرگ و زندگي را براي اسرائيل دارد، به خطر بيندازد.
دويچه وله آلمان نيز معتقد است: اسرائيل اشتباه استراتژيك بزرگي را مرتكب شد و در حالي اقدام به حمله كرد كه فراموش كرده وضعيت فعلي با سال ۲۰۰۸ فرق مي كند. اكنون مصر تغيير كرده و در غزه كساني حكومت مي كنند كه اشتراكات فكري با اخوان المسلمين حاكمان جديد مصر دارند.
سفر نخست وزير مصر به غزه در روز حمله مؤيد اين نكته است و نشان مي دهد كه فلسطين براي آنها مهم است. اين نشانه تغيير معادلات در منطقه است و اسرائيل و آمريكا بايد اين واقعيت را درك كنند.
روزنامه فرانسوي فيگارو نيز در تحليلي خاطرنشان كرد: با شليك موشك به بيت المقدس، پاي درگيري هاي غزه ناگهان به اين شهر و پايتخت اسرائيل (تل آويو) نيز كشيده شد. اين حملات اولين ضربه جدي به دولت اسرائيل از سال ۱۹۹۱ و جنگ خليج فارس است.
اين حملات موشكي نمايانگر آن است كه در طي ۶۰۰ حمله هوايي انجام شده در طول چهار روز گذشته، اسرائيل نتوانسته است مخفيگاههاي موشك هاي دوربرد حماس و ساير گروههاي فلسطيني از جمله جهاد اسلامي را نابود كند.
اين روزنامه مي نويسد: كارشناسان معتقدند به همين دليل اسرائيل براي مقابله با اين پيروزي تمام روز جمعه را تلاش كرد تا با بسيج كردن ارتش و نيروهاي ذخيره اين كشور نشان دهد دست به يك حمله زميني عليه غزه خواهد زد اما به گفته يكي از نزديكان بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسرائيل علي رغم اين فشارها، اسرائيل نمي تواند شتابزدگي به خرج دهد.
فيگارو مي نويسد: حمله سال ۲۰۰۹ اسرائيل به نوار غزه باعث شد شاخه نظامي حماس با كمك ايران نه تنها انبارهاي راكتي خود را تامين كند بلكه به موشك هاي پيشرفته تر و با برد طولاني تر دست يابد. حماس اكنون راكت هاي گراد و فجر و كاتيوشاي ساخت ايران را در اختيار دارد و براي مقابله با حمله احتمالي اسرائيل (از نوع حمله به لبنان در سال ۲۰۰۶)، با يك سيستم پيچيده ارتباطي و موشكي رهبري شده ساخت ايران مجهز شده است.
کد مطلب: 10176